این مطلب درباره هری ترومنه کسی که تقریبا یهویی رئیس‌جمهور آمریکا شد یعنی مردم بهش رای نداده بودن که رئیس‌جمهور آمریکا بشه روزولت مرد ایشون که معاونش بود رئیس‌جمهور شد تو این مطلب درباره خودش حرف می‌زنیم درباره کارنامه سیاسیش حرف می‌زنیم و آخرش درباره ترومن و ایران ما تو هر ویدیویی که درباره رئیس‌جمهور آمریکا می‌سازیم سعی می‌کنیم یه کمی هم به رابطه‌شون با ایران بپردازیم درباره ترومن هم نکته‌های جالبی هست پیشنهاد می‌کنم که تا آخر ویدیو رو ببینید قانون اساسی آمریکا اینطوریه که رئیس‌جمهور اگر بمیره یا استعفا بده
معاونش می‌شینه به جاش مستقیم، اتوماتیک این البته طبعا اتفاق خیلی معمولی نیست زیاد پیش نمی‌آد بیشتر معاون رئیس‌جمهورها با رئیس‌جمهور می‌آن و بعد هم با رئیس‌جمهور می‌رن یا خیلی وقتا رئیس‌جمهور می‌ره معاونش رو مثلا عوض می‌کنه تعداد خیلی کمی‌شون یهو می‌زنه و می‌رن رو صندلی اصلی از این تعداد کم بعضیا آماده‌ترن بعضیا هم کلا رئیس‌جمهور شدن‌شون غافلگیره هم برای خودشون غافل‌گیریه هم برای دیگران غافل‌گیریه یکی از این غافل‌گیری‌های بزرگ قرن بیستم آمریکا رئیس‌جمهور شدن آقای هری ترومن بود ترومن تنها رئیس‌جمهور آمریکاست در قرن بیستم
که تحصیلات دانشگاهی نداره و تنها رئیس‌جمهور تاریخ آمریکا شد که دستور انداختن بمب اتم رو داده چی شد رئیس‌جمهور شد ترومن؟ ترومن معاون روزولت بود در چهارمین دوره ریاست‌جمهوریش بعد تازه هم رئیس‌جمهور شده بود برای چهارمین بار سه ماه نشده بود هنوز یه روز عصری بعد از جلسه سنا ترومن داشت جمع می‌کرد بره خونه یهو یه پیغام فوری گرفت که شما باید بیای کاخ سفید رفت اونجا و دید همچی یه حالیه و بعد النور روزولت همسر رئیس‌جمهور آمد بهش گفتش که ببین روزولت مرد گفت ای بابا خیلی متاسفم من چکار می‌تونم براتون بکنم؟ خانم روزولت هم برگشت گفت نه نشد
الان دیگه رئیس شمایی شما بگو کاری هست که من بتونم برات انجام بدم یا نه و واقعا هم همینطوری و بی‌مقدمه ترومن شد رئیس‌جمهور آمریکا تو چه وضعیه آمریکا و دنیا تو چه وضعی هستن؟ روزولت ۱۲ ساله رئیس‌جمهوره سه‌تا دوره اول هم معاونین دیگری داشته دوره جدید، دوره چهارم رو با ترومن شروع کرده آمریکا هم درگیر جنگ جهانی دومه البته داره به آخراش نزدیک می‌شه و آمریکا و متفقین متحد آمریکا توش در آستانه پیروزی هستن هم در جبهه‌ اصلی در اروپا بر آلمان دارن پیروز می‌شن و هم در آسیا بر ژاپن تا این لحظه روزولت چند بار هم با رهبران متفقین دیدار کرده
چرچیل و استالین رو دیده تکلیف دنیای بعد از جنگ رو هم تا حدی مشخص کردن بعد یهو روزولت سکته می‌کنه و تمام حالا کسی که می‌آد جاش هم باید تکلیف جنگ رو مشخص کنه تمام کنه کار ناتمام رو و هم مسئولیت داره در جایگاهی که نشسته مسئولیت داره که بالاخره جایگاه آمریکا رو در دنیای بعد از جنگ تثبیت کنه و اونطوری بکنه دنیا رو که می‌خوان از طرف دیگه اثرات رکود بزرگ هنوز در اقتصاد آمریکا هست و اقتصاد آمریکا هنوز وضع خوبی نداره همه هم تو شوکن از مرگ روزولت هم آمریکایی‌ها هم اروپایی‌ها هم متحد اصلی‌شون انگلیس و ترومن هم بخواد نخواد مقایسه می‌شه با روزولت
حالا همینطوری که بالاخره می‌شه جانشین اون رئیس‌جمهور شده و اینم هست که ۱۲ ساله که بزرگوار تو کاخ سفید بوده و رئیس‌جمهور بوده خیلیا اصلا عادت ندارن کس دیگری رو رئیس‌جمهور بینن روزولتی که اون لحظه‌ای که مرد تجربه سه دوره ریاست‌جمهوری داشته در هاروارد درس خونده در کلمبیا درس خونده ترومن نه تحصیلات دانشگاهی داره نه هیچ تجربه دیپلماتیکی داره اصلا معلومه که به اندازه روزولت آماده نیست ولی انتظارا در اون سطحه و فرصت هم نداره آماده بشه یعنی فرصتی نیست که بخواد از روزولت چیزی یاد بگیره کلا هشتاد روزه تقریبا که ایشون آمده کاخ سفید
تو این ۸۰ روز دوبار روزولت رو دیده اون دوبار هم تو جلسه کابینه بوده یعنی وسط جنگ باید انتقال قدرت اتفاق بیفته در بالاترین سطح فرماندهی بدون اینکه فرمانده جدید و فرمانده قبلی یه بار بشین تک‌به‌تک درباره جنگ با هم صحبت کنن هرگز در چنین شرایطی هری ترومن می‌شه رئیس‌جمهور آمریکا و تصمیم‌گیرنده برای دنیای بعد از جنگ یکی از حداقل تصمیم‌گیرنده‌های مهم برای دنیای بعد از جنگ واقعا واقعا شرایط عجیبیه و البته یه مقدار هم بهمون می‌گه که توی آمریکا نهادها و سیستم‌ها چطوری کار می‌کردن که می‌شده توش همچین کاری رو انجام داد اینم خیلی جالبه واقعا
بگذریم حالا یه کم بریم ببینیم که این آقای هری ترومن که در چنین شرایطی قرار گرفته اصلا کی هست؟ از کجا آمده؟ و چی شده که رسیده به اینجا؟ داستان خود هری ترومن رو بشنویم ترومن در خانواده‌ای به دنیا آمد کشاورز و تقریبا فقیر اواخر قرن ۱۹ اینا حواس‌مون باشه همه آدمای متولد قرن نوزدهن که دیگه تا نیمه قرن بیستم و یه خرده اونورتر دارن دنیا رو بیشتر دنیا رو رهبری می‌کنن ترومن دبیرستان رفت از همون مدارس پروسی تو یه ویدیوی دیگه درباره‌ش صحبت کردیم یا می‌کنیم مدل آموزش پروسی رو آورده بودن تو آمریکا ترومن هم از همون دبیرستان‌ها رفت و درس خوند و
ولی بعدش ادامه نداد کالج نرفت دوست داشت بره مدرسه نظام ولی گفتن که شما چشمت ضعیفه اونجا رو نمی‌تونی بری اینم برگشت مزرعه و شروع کرد همونجا کار کردن اونجا بود تا جنگ جهانی اول شروع شد ۱۹۱۷ و دوباره یه فرصتی شد ترومن بتونه اون علاقه رفتن به نظامش رو دوباره دنبالش بره بره دنبال کار نظامی رفت این بار به جای اینکه بره چیز کنه تو اون بینایی‌سنجی بره علائم رو ببینه چپه، بالاست، راسته، پایینه کجاست اینا رو حفظ کرد یه نگاه کرد تابلو رو حفظ کرد بعدش هم که گفتش که بگو کدوم وره از حفظ از حافظه گفت و اینطوری تونست وارد مدرسه نظامی‌ بشه
در ۲۳ سالگی هم به عنوان افسر توپخانه رفت فرانسه شد یک نفر از یک میلیون آمریکایی که اعزام شدن اون سال از آمریکا به فرانسه یک میلیون نفر من وقتی به این عدده رسیدم واقعا جا خوردم برای جنگ جهانی اول یک میلیون نفر در اون سال از آمریکا رفتن به فرانسه بعدا بیشتر هم رفتن یکی از این یک میلیون نفر هری ترومن بود خیلی هم پیشرفت کرد در دوران خدمتش کلا جنگ جهانی اول ویژگی‌های رهبری رو توش برجسته کرد یا بود آشکار کرد یا پرورش داد اونم آدمی‌ که واقعا تو اینجور کارها و فضاها نبود قبلش ولی خب بعدا معلومه دیگه در زندگیش چقدر این چیزایی که اونجا یاد گرفت و تمرین کرد مهم شدن
یه باری می‌گن در زمان جنگ از دستور مستقیم فرمانده‌ش سرپیچی کرد و با وجود اینکه تهدیدش کرد که می‌کشمت دادگاه نظامی‌ خودش سر خود تصمیم گرفت و اجازه شلیک داد و البته با این کارش جون سربازایی رو نجات داد و بعدا هم معلوم شد تصمیم درستی بوده هیچ‌وقت هم دادگاهی نشد دادگاهی که نشد هیچی اعتبار و جایگاه بهتری هم گرفت کلا در جنگ کارنامه‌ش کارنامه موفقی بود هم در فرماندهی افرادش هم در دیسیپلین برقرار کردن تو اون تشکیلاتی که مسئولش بود هم در حفظ جون نفراتش فرمانده محبوب و محترمی هم بود درجه نظامیش خلاصه بالا رفت بعد از جنگ هم یه مقدار بالاتر رفت
تا مدت‌ها هم در ارتش بود بعدا هم که سناتور شد همچنان در ارتش بود و ارتقا درجه هم انگار می‌گرفت منتها بعد از جنگ برگشت به شهر خودشون با دوست دوران دبیرستانش ازدواج کرد قبلا هم می‌خواست ازدواج کنه پیشنهاد داده بود منتها اون موقع خب پولی در بساط نداشت الان از جنگ برگشته بود و تو مسیر بود حداقل دیگه چند تا کسب‌وکاری هم درگیر شده بود توش و اینا و به نظر می‌رسید که موقعیتش مناسب‌تره ازدواج کردن و در همون شهر هم مشغول شد به کار یه مدت تو یه شرکت معدنی بود یه مدتی هم با یکی از دوستاش یه مغازه خرازی باز کردن منتها موفق نبودن
خورد به رکود بزرگ، رکورد اقتصادی کلی قرض بالا آوردن تا مرز ورشکستگی رفتن و بیزینس در واقع زمین خورد، موفق نبود و دقت کنین دیگه داریم داستان زندگی رئیس‌جمهور آمریکا رو تعریف می‌کنیم و تا اینجای قصه‌ش شنیدیم که از خانواده فقیری بود تو ارتش پذیرفته نشد بعد با دو دره بازی رفت ارتش یه سرپیچی از دستور داشت یه ورشکستگی در کاسبی یه اقدام هم برای کالج کرد که البته ناموفق موند حالا بعدا وقتی که رئیس‌جمهور بود هم دوباره رفت تلاش کرد که مدرک بگیره اونم به جایی نرسید یعنی نظرش عوض شد و بی‌خیال شد ولی یک همچین کارنامه‌ای داره ایشون
تا قبل از اینکه وارد سیاست بشه اصلا بعد از این تلاش ناموفقش در بیزینس و ورشکستگی و اینا به واسطه یکی از دوستان زمان جنگش که از اعضای خانواده پندرگست بود ایشون وصل شد به این خانواده مهم و بسیار قدرتمند این یک تشکیلاتی بود اون موقع تشکیلات سیاسی رئیسش آقای توماس پندرگست بود Political boss بود ایشون ازین آدمایی که نفوذ سیاسی‌شون خیلی زیاده انقدری که می‌شه گفت کنترل شهر و یه سری نهادهای مهم شهر رو در دست دارن کانزاس و میزوری در کنترل ایشون بود از حزب دموکرات هم بود یعنی نزدیک به حزب دموکرات بود سازمان مثلا قانونی نیست
ولی خب تاثیرگذاره روی مسائل سیاسی ایشونم از اینا بود و هری ترومن با تشکیلات اینا آشنا شد و نزدیک شد و به کمک اینا تونست در انتخابات برنده بشه قاضی بشه یه سری سمت‌های قضایی تو آمریکا انتخاباتیه می‌دونیم دیگه مردم انتخاب می‌کنن اینم از طرف حزب دموکرات رفت و قاضی شد و یه مدتی اونجا بود و بعد باز دوباره از اون کار دولتی آمد بیرون رفت یه مدت بنگاه ماشین کار می‌کرد بعد دوباره برگشت به سیاست‌ کلا آدمی‌ بود که هر کدوم از این کارا رو وقتی انجام می‌داد می‌گن که وقتی مسئولیتی قبول می‌کرد خیلی جدی دنبالش می‌کرد این جدیتش یه چیزیه که جاهای مختلف درباره‌ش صحبت شده
قاضی هم که بود جدی کار کرد زیاد کار کرد یک جایگاهی برا خودش درست کرد در حزب شناخته شده شد انقدری که سال ۱۹۳۴ با پشتیبانی همین تشکیلات البته به عنوان سناتور دموکرات منطقه میزوری رفت و انتخابات شرکت کرد و برنده شد و سناتور شد رفت به مجلس سنا ۱۹۳۴ یعنی ما همچنان در رکود بزرگ هستیم Great Depressionایم و در اولین دوره اولین از چهار دوره ریاست‌جمهوری روزولت هم هستیم تازه ترومن شده سناتور روزولت محبوب هم هست دموکرات‌هایی هم که از New Deal حمایت بکنن محبوبن New deal رو یه خرده تو ویدیوی روزولت توضیح دادیم ترومن هم می‌شه یکی از همین دموکرات‌ها
سناتور خیلی مهمی نیست راستش اون موقع شهرتش بیشتر از ارتباطش با همون تشکیلات پندرگسته و این رابطه‌ایه که خب یه مقدار بدنامی هم براش داره مخصوصا که بعدا آقای تام پندرگست رو گرفتنش به جرم فرار مالیاتی افتاد زندان و ترومن البته همیشه می‌گفت من در تصمیم‌گیری‌هام منافع آمریکا در نظرمه و مسئولیتی که دارم چیز دیگریه و وابستگی به حزب و تشکیلات ندارم و این‌ها ولی به هر حال حرف و حدیث پشت سرش زیاد بود نکته جالب ولی چیه؟ اینه که با پشتیبانی اونا آمد بالا و اعتبارش واقعا تا حد زیادی در دوره‌های دوره اول واقعا به همون بود
به همون اسم هم می‌شناختنش ولی بعدا که اون رئیسه افتاد که به نظر بالاخره همه قدرت سیاسی پشت ترومن باید اون باشه دیگه ولی وقتی ایشون افتاد این ضعیف نشد ضعیف که نشد هیچی همچنان به موفقیتش ادامه هم داد این به نظر من ویژگی کسیه که استعداد سیاسی داره و حامی‌ داشتن کمکش کرده ولی رشدش فقط به خاطر حامیش نیست در ۱۹۴۰ دوباره نامزد سنا شد در مقدماتی نامزدهای دیگه دموکرات‌ها رو کنار زد در نهایت نامزد جمهوری‌خواه رو هم شکست داد و دوباره شد سناتور ایالت میزوری رسیدیم به ۱۹۴۱ ۱۹۴۱ یعنی جنگ جهانی دوم دو ساله شروع شده حالا به جنگ برمی‌گردیم
ولی یه خرده بریم بگیم که در زمان سناتوری چکار کرد اصلا چجور سناتوری بود هری ترومن؟ ده سال سنا بود دیگه از ۱۹۳۵ تا ۱۹۴۵ سناتور ترومن داشتیم ترومن گفتیم در آمریکایی سناتور شده بود فرورفته در رکود روزولت رئیس‌جمهوره New Deal رو آورده ترومن هم حامی New Deal ئه هر دو تا مجلس آمریکا دست دموکرات‌هاست اون موقع رئیس‌جمهور دموکراته، کنگره دموکراته، سنا دموکراته بعد زمزمه‌های جنگ جهانی دوم داره بلند می‌شه در اروپا صحنه سیاسی آمریکا هم یه مقدار تغییر می‌کنه روزولت اولش می‌گفت نه خون جوانان آمریکایی در یک جنگ اروپایی دیگه ریخته نخواهد شد و
ما بی‌طرفیم و این‌ها ولی اوضاع کم‌کم عوض شد هم هیتلر حمله کرد به شوروی هم بعدا دیگه ژاپن حمله کرد به آمریکا، به پرل هاربر و آمریکا باید می‌رفت تو جنگ از خیلی قبل از اون روزولت فهمید که باید آمریکا رو برای جنگ آماده کنه خود ترومن اون موقع حرف خیلی جالبی زد سناتور بود مال قبل از اینم بود که هیتلر به شوروی حمله کنه برگشت گفتش که این دوتا هردو شرن شوروی و آلمان هردو شرن ما اگه ببینیم شوروی داره می‌بره باید بریم کمک آلمان اگه ببینیم آلمان داره می‌بره باید بریم کمک شوروی و باید بذاریم اینا تا می‌تونن از هم بکشن تا می‌تونن باید بذاریم اینا از هم بکشن
هرچند من تحت هیچ شرایطی دلم نمی‌خواد پیروزی هیتلر رو ببینم این حرفی بود که موقع سناتوری زد و به نظرم حرف جالبیه و یه خرده نشون‌دهنده این هست که حداقل یک نگاه مهم در آمریکا اون موقع چی فکر می‌کرده و چی پشتش بوده آمریکا خلاصه همچین شرایطی داره و هرچند هنوز حرف اینه که نمی‌ریم توی جنگ و اینا ولی داره آماده می‌شه آماده می‌شه یعنی چی؟ یعنی اینکه خب بودجه نظامی‌ هم داره می‌ره بالا قراردادهای کوچیک و قراردادهای بزرگ با پیمانکارا و ترومن هم سناتوریه هم‌حزبی دولت از این بودجه دادن‌های نظامی‌ افزایش بودجه نظامی و قرارداد و این حرفا حمایت هم کرده
منتها بعد رفت یه خرده‌ای از نزدیک بررسی کرد و دید که به نظر می‌رسه توی مصرف این بودجه‌ها ریخت‌وپاش زیاده بودجه زیاده نظارت کمه حیف‌ومیل داره زیاد می‌شه یه دوره‌ای خیلی سفر رفت خیلی اطراف آمریکا رفت از نزدیک بازدید کرد این پروژه‌ها رو دید و نتیجه‌ای که گرفت این بود که آره هم همین کارا رو می‌شه کرد سریع‌تر و ارزون‌تر براش نکته مهمی‌ بود از قبل هم البته آدمی‌ بود که با وال استریت و بیزنس و اینا مشکل داشت این رو کرد یه پرونده‌ای گرفت دستش و شروع کرد روش کار کردن رفت با روزولت که رئیس‌جمهور بود صحبت کرد و گفت من می‌خوام در سنا یه کمیته‌ای درست کنم
برای بررسی این موضوع مهمه دیگه چون دولت دموکراته سنای دموکرات می‌خواد بیاد یه کمیته‌ای درست کنه برای بررسی اینکه بودجه‌های نظامی‌ دولت دموکرات داره چطوری هزینه می‌شه طبعا تصمیم محبوبی نبود در حزب دموکرات می‌گفتن چوب لای چرخ دولت دارین می‌ذارین دشمن شاد کنه اتحاد ما رو وسط جنگ الان فلان می‌کنه چه پیامی‌ به دشمن می‌فرسته و اینا ولی ترومن رفت جلو رفت جلو کاخ سفید هم نه تنها مخالفتی نکرد بلکه حتی در پشت صحنه حمایت کرد از این تیم حمایت کرد کمیته رو درست کردن اول با امکاناتی خیلی محدود یه تیم خیلی کوچیک یه بودجه خیلی کم
و کمیته‌ای بای‌پارتیزان هم بود یعنی از هر دو حزب توش بودن و عملکردش واقعا تاریخیه واقعه تاریخیه سال اول مثلا ۱۵ هزار دلار هزینه این کمیته بود بودجه این کمیته بود سه سال، سال سومش شده بود ۳۶۰ هزار دلار یعنی بیشتر که کار کردن نتیجه گرفتن بزرگتر هم شدن منتها از اونور نتایجش واقعا درخشانه برآوردها اینه که یه چیزی بین ۱۰ تا ۱۵ میلیارد دلار جلوی اتلاف هزینه و جلوی کلی اتلاف جون آدم‌ها رو گرفته این کمیته ۱۰ تا ۱۵ میلیارد دلار برای اینکه معیارش دست مقایسه‌ای به دست بیاد پروژه منهتن که از توش بمب اتم درآمد هزینه‌ش دو میلیارد دلار بود
این داریم می‌گیم جلوی حیف‌ومیل حداقل ۱۰ حداکثر ۱۵ میلیارد دلار رو گرفت اون دو میلیارد دلار بود چطوری گرفته؟ با گزارش‌هایی که کمیته داده همه هم با اجماعه به اتفاق آرائه یعنی چی؟ یعنی هر دو حزب پشتش هستن از موفق‌ترین پروژه‌های تحقیق و تفحص پارلمانیه در تاریخ آمریکا این کمیته معروف هم شده به کمیته ترومن بعد از این کارها و بعد از این نتیجه‌ها هم بود که توجه رسانه‌ها جلب شد به کمیته ترومن و نتیجتا به خود ترومن معرفی شد به عنوان یک سناتور موفق سناتور ترومن دیگه اون حالت سناتور پندرگست داشت از بین می‌رفت می‌رفت کنار
حالا کار خودش رو میز بود نه وابستگی‌هایی که داشت عکسش اومد روی جلد مجله تایم دستاورد بزرگی بود محبوب شد توی دموکرات‌ها انقدری که وقتی که ۱۹۴۵ انتخابات می‌خواست برگزار بشه حزب دموکرات ایشون رو معرفی کردن به عنوان معاون رئیس‌جمهور به روزولت این انتخابات چهارم روزولته چهارمین باره که داره رئیس‌جمهور می‌شه نامزد شدن ترومن برای اون پست هم داستان داره خودش انگار خیلی میلی نداره منتها یک تعدادی از مشاورای روزولت واقعا نگرانن که بمیره تو این دوره و معاونش رئیس‌جمهور بشه و ترجیح می‌دن که ترومن باشه تا اون گزینه‌های دیگه‌ای که مطرح بودن
آخرشم که به عنوان نامزد معرفی شد معروف شد این به دومین مصالحه میزوری چرا میزوری؟ به‌خاطر اینکه سناتور میزوری بود چرا دومین مصالحه میزوری؟ به‌خاطر اینکه توی ویدیوی تاریخ آمریکا تعریف کردیم ویدیو جنگ داخلی گفتیم مصالحه میزوری چیه رفرنس بامزه‌ایه دیگه اگه اون ویدیو نبود من الان نمی‌دونستم این یعنی چی ولی خب خوشحالم که الان می‌فهمم روزولت رئیس‌جمهور شد در ۱۹۴۵ و ترومن هم شد معاون رئیس‌جمهور بعد هم اولین کاری که کرد زنگ زد مامانش کلا مادرش در طول دوران سیاسی فعالیتش و حتی دوره ریاست‌جمهوری طرف مشورتش بود اینجا هم بعد از ادای سوگند بهش زنگ زد
مامانش بهش گفتش که Now you behave yourself حالا دیگه مواظب رفتارت باش خودت رو بپا دوران معاونت رئیس‌جمهوریش هم می‌دونیم کوتاه بود هشتاد و چند روز بیشتر معاون رئیس‌جمهور نبود و تو این مدت هم دوبار کلا روزولت رو دید در جلسه کابینه یعنی نه خبر داشت روزولت با متحدین آمریکا چی توافق کرده نه در جریان پروژه منهتن بود نه می‌دونست که بمب اتم تست می‌کنن هیچی هیچی حالا می‌رسیم به دوره ریاست‌جمهوری ترومن خیلی هم کار سختی داره جای آدم بزرگی داره می‌آد سال‌ها سکان‌دار سیاست آمریکا بود روزولت هم برای مردم آمریکا سخته هم برای خود کاخ سفید سخته واقعا
که قبول کنه که رئیس‌جمهور از این به بعد هری ترومنه همه هم انتظارشون اینه که همون سیاست‌های روزولت رو ادامه بده هم در جنگ هم در ساختن دنیای بعد از جنگ برای دنیای بعد از جنگ هم می‌دونیم روزولت چند سال بود داشت صحبت می‌کرد با چرچیل صحبت می‌کرد با استالین صحبت می‌کرد یه طرحی ریخته بودن برای سازمان ملل دو هفته مونده بود که این اجرا بشه افتتاح بشه که روزولت مرد پنج تا کشور آمدن از ۴۶ تا کشور دعوت کردن و حالا آقای ترومن داره سوگند یاد می‌کنه برای اینکه رئیس‌جمهور بشه و اصلا در جریان نیست که برای یک همچین جلسه مهمی، کنفرانس مهمی‌ رویکرد آمریکا چیه
چیکار می‌خوان بکنن در حالی که خب شوروی رویکردش مشخصه تکلیفش کاملا مشخصه و رو زمین هم معلومه که تکلیفش مشخصه داره یکی یکی آلمان‌ها رو از کشورهایی که در اروپای شرقی اشغال کردن هل می‌ده بیرون و آلمان‌ها که رفتن بیرون خودش داره می‌شینه جاشون همون کاری که اون موقع داشت با لهستان مثلا می‌کرد و خب این اون چیزی بود که ترومن بهش واکنش نشون می‌داد منتها منظور اینه که خلاصه بقیه که ننشستن که ببینن که حالا تا این یاد بگیره و در جریان قرار بگیره و اتفاقا رقبا و دشمنان از این به عنوان یک فرصت استفاده می‌کنن ترومن آمد و جنگ هم در هر دو جبهه هنوز هست
هم در آلمان هست هم در اروپا هست در واقع هم در اقیانوس آرام با ژاپن هست ارتش هم خیلی پیشرفت کرده ولی جنگ رو باید ترومن تمام کنه کسی که قبل از اون یک بار هم پاش باز نشده به اتاق جنگ اصلا باز نشده هیچی درباره جنگ صحبت هم نکرده با روزولت صحبت هم نکرده اولین جلسه هیئت دولت که رفت شرکت کنه که در واقع رئیسش باشه وزیر دفاع کشیدش کنار که بله ما یک سلاح سری داریم با قدرت تخریب عظیم قبلا ترومن وقتی تو اون کمیته بود در سنا تحقیقات می‌کردن، تحقیق و تفحص و اینا یه جایی یه کارخونه‌ای، یه پلنتی دیده بود که مشکوک بود سردرنیاورده بود از کارش و خواسته بود بیشتر تحقیق کنه
زنگ زده بود وزیر جنگ بهش که شما تو این مسئله دخالت نکن شما پاتو از این یکی بکش بیرون اون یه پلنتی بود از اینایی که ربطی داشت به پروژه منهتن ولی به جز این چیزی نمی‌دونست واقعا در جریان بمب اتم و اینا نبود وقتی فهمید که داستان از چه قراره قرار بود با استالین مذاکره کنه گفتش که اون مذاکره رو به تاخیر بندازین اول تکلیف این پروژه معلوم بشه گذاشت آزمایش کردن و بعد از آزمایش استالین رو دید و تو اون ملاقات بهش گفت که آره ما یه همچین سلاحی رو درست کردیم و تست کردیم و موفق بودیم استالین طبعا فکر می‌کرد که رکب خورده با این حرکت دیگه
آمریکا یه دست قوی برای خودش الان اینطوری جور کرده در حالی که ماییم که جلوی ماشین جنگ آلمان رو گرفتیم ماییم که داریم اروپا رو آزاد می‌کنیم ماییم که داریم آلمان رو شکست می‌دیم همینطوری از در اروپای شرقی دونه دونه اینا رو آزاد می‌کنیم می‌آیم جلو منتها این آخر جنگ وقتی که آمریکا یک همچین ورق قوی کارت قوی بذاره روی میز خب اینا هستن که می‌آن و خواسته‌های خودشون رو دیکته خواهند کرد ترومن واقعا هم بازیش همین بود برنده جنگ جهانی دوم می‌دونست خودش رو مثل استالین بالاتر از استالین خودش رو دارنده‌ی سلاح اتمی هم می‌دونست
پس یعنی چی؟ یعنی دیگه دلیلی نیست که بخواد بیاد امتیازی بده و استالین هم وقتی که فهمید که اینا این سلاح رو تست کردن و این‌ها خب متوجه شد که قصه این خواهد شد و برای همینم کم‌کم شکل جنگ هم عوض شد دیگه جنگ در اروپا تموم شد هیتلر هم مرد حالا دیگه تمرکز کامل رفت روی ژاپن آمریکاییا نمی‌تونستن پیشتر برن این کامی‌کازه‌های ژاپن آمده بودن و عملیات سخت شده بود تلفات آمریکایی‌ها زیاد شده بود و حالا شوروی هم می‌خواد که از شمال حمله بکنه ولی در کاخ سفید صحبت از اینه که ما از این سلاح جدیدمون از این سلاح اتمی‌، از سلاح هسته‌ای استفاده بکنیم یا نکنیم؟
یه گروهی تو آمریکا می‌گفتن ما شنود کردیم مکالمه ژاپنی‌ها رو اینا اینا تسلیم بشو نیستن هیچ صحبتی از تسلیم بین اینا نیست و می‌خوان تا وقتی که هستن بجنگن تا تمام نشدن می‌خوان بجنگن برای همین ما باید یه طوری بزنیم‌شون که جنگ تموم شه جای بحث و جای مبارزه و مقاومت این‌ها نمونه اینطوری تلفاتش هم کمتره اینطوری توجیه کردن استدلال کردن استفاده از سلاح اتمی‌ رو خود ترومن هم بعدا گفت گفت ما زدیم این رو که نکبت و خرابی جنگ رو کوتاه کنیم البته درباره این شکل استدلال کردن برای استفاده از بمب اتم خب خیلی حرف و مخالفت هست همون موقع هم تصمیمی نبود که حتی در حکومت آمریکا
و در ارتش آمریکا همه طرفدارش باشن ولی خب تصمیمی بود که رئیس‌جمهور جدید گرفت گرفت و شاید مهم‌ترین تصمیم قطعا مهم‌ترین تصمیم ریاست‌جمهوری خودش بود از مهمترین تصمیم‌های تاریخ بود که ریاست‌جمهوری‌های آمریکا گرفتن تصمیم گرفت بمب رو بندازه و انداختن و نه یکبار که دوبار و نه یک شهر که دو شهر ژاپن رو ویران کردن چند ده هزار نفر رو کشتن اول در هیروشیما بعد هم در واقع اول آمریکا هیروشیما رو زد بعد استالین حمله کرد بعد آمریکا ناکازاکی رو زد و دیگه ژاپن تسلیم شد یک ماه بعد از اینکه آلمان تسلیم شده بود دیگه تکلیف جنگ جهانی دوم معلوم شد با پیروزی متفقین
و از جمله با رهبری آمریکایی که رئیس‌جمهورش هری ترومنه یعنی ترومنی که اینطوری شده بود رئیس‌جمهور شد حالا یکی از رهبران پیروز جنگ جهانی دوم این مسئله بمب اتم و حمله به ژاپن و جنگ آمریکا و ژاپن و اینکه چطوری تمام شد این موضوعیه که بعدا باید با دقت و جزئیات بیشتر بهش برگردیم یه اپیزود هم تو پادکست بی‌پلاس ازش داشتیم لینکش اینجا هست ولی اگر موضوع جالبیه براتون که فکر می‌کنم باشه ولی اگه هست کامنت بذارین بگین و ما اینو بهش نگاه کنیم چون یه زمانی باید به این موضوع دقیق‌تر نگاه کرد یکی از چیزای دیگه که درباره ترومن مهمه
و اسمش باعث می‌شه که بشنویم دکترین ترومنه و طرح مارشال Marshall plan اینا از کلیدواژه‌های مهم دوران ترومنه اینا برمی‌گرده به دوران بعد از جنگ بعد از جنگ دیگه انگلیس ابرقدرت دنیا نیست امپراتوری بریتانیا همینطوری می‌رفته پایین روندی بود که از اواخر قرن ۱۹ شروع شده بود اینجا دیگه بعد از جنگ جهانی دوم کامل شد بریتانیا ضعیفه، ویران‌شده‌ست و از هر جایی که می‌ره بیرون آمریکا به جاش می‌ره جاش رو می‌گیره شوروی هم از اونور دنبال متحد گرفتن و بزرگتر کردن حوزه نفوذشه خیلی جاها رو اینجا نیروهای شوروی بودن که آزاد کرده بودن در اروپا
و دیگه بعد از جنگ هم می‌گفتن اینجاهایی که ما حضور نظامی‌ داریم اینجاها رو توش می‌مونیم نمی‌ریم بیرون قبلا قرار بوده بریم ولی نمی‌ریم مثل کجا؟ مثل ایران اینا ایران رو اشغال کرده بودن انگلیس هم اشغال کرده بود شوروی هم اشغال کرده بود قرار بود طبق بیانیه تهران جنگ که تموم شد برن منتها شوروی گفت من نمی‌رم گفت من نمی‌رم که این بعدا تبدیل شد به غائله آذربایجان و داستانیه که اینم باید جای دیگه بگیم ولی نهایتا با یه ترکیبی از سیاست شاه و قوام و فشار آمریکایی‌ها رفت بیرون رفت بیرون ولی خب خیلی درگیری زیاد شد که رفت بیرون
این یکی از اون نمونه‌های اولیه تقابل آمریکا و شوروی بود تهدید کرد عملا ترومن شوروی رو و یکی از نقطه‌های شروع جنگ سرده این ویدیو رو براش ببینید تو این ویدیو یه کوچولو درباره‌ش صحبت کردیم جنگ سرد جنگیه که تقریبا همه‌ی نیمه دوم قرن بیستم طول می‌کشه و شوروی و آمریکا که طرفین اصلی جنگ هستن با هم مستقیم نمی‌جنگن توش هیچ‌وقت جنگ هیچ‌وقت داغ نمی‌شه به اون معنی حداقل در اروپا ولی خب برای خیلی از جاهای دیگه اصلا جنگ جنگ سرد نیست از چین، کره تا ایران، خاورمیانه، آفریقا، آمریکای لاتین جنگ سرد خیلی هم گرم می‌شه منتها اتفاق مهمی‌ که در این نقطه می‌افته
کار مهمی‌ که آمریکایی‌ها اینجا می‌کنن اینه که داستان جنگ سرد رو روایت جنگ سرد رو می‌کنن روایت خیر و شر ما آزادی هستیم اونا دشمن آزادی هستن ماه خداپرستیم اونا کافرن در حقیقت هم غرب، آمریکا دوست داره که نظام‌های دموکراتیک با سیستم اقتصادی کاپیتالیستی بیان همه جای دنیا فراگیرتر بشن در حالی که خب دنیای یه طوریه که اقتصاد کمونیستی هم طرفدارانی داره در کشورهایی و اینا با حمایت‌ از شوروی می‌جنگن برای قدرت خیلی جاها در نتیجه سیاست آمریکا این شد که خب ما جلوی این رو باید بگیریم چون باید کلا جلوی بزرگ شدن حوزه نفوذ شوروی رو باید بگیریم
باید Containش کنیم باید نگه‌ش داریم پشت یک دیواری کجا مثلا؟ مثلا در ترکیه، مثلا در یونان ما باید کاری که از دست‌مون برمی‌آد رو بکنیم که این‌ها نیفتن تو بغل شوروی چطوری کمک کنیم؟ با جلب اعتمادشون، با کمک مالی کردن با اتحاد باهاشون برقرار کردن اتحادهای نظامی‌، کمک نظامی یه جا با پول یه جا با زور کمک مالی بزرگی کرد به ترکیه دولت ترومن گفت باید آمریکا از مردم آزادی که از طرف نیروهای نظامی‌ اقلیتی یا خارجی‌ها تهدید می‌شن حمایت کنه اسم شوروی رو نمی‌آورد ولی بالاخره معلوم بود داره درباره کی صحبت می‌کنه دیگه تلاش آمریکا این بود که یک اتحادی درست بکنه
یک جبهه متحدی درست بکنه در برابر شوروی و در برابر کشورهای بلوک شرق نتیجه این دیدگاه بعدا شد دکترین ترومن دکترین ترومن حوزه نفوذ شوروی نباید از اینی که هست بزرگتر بشه تو خودشون می‌تونن کمونیسم باشن ولی همونجا نگه‌شون داریم بیرون نیان که به بقیه دنیا هم سرایت بکنه ایده‌هاشون یه راهش اینه که وضع اقتصادی تو این کشورایی که در معرض خطر این هستن که بیفتن تو بغل شوروی وضع اقتصاد تو این کشورا خوب باشه چون بدی وضع اقتصادی می‌شه زمین مساعدی برای بذر کمونیسم و ما نباید بذاریم که اینا بذرشون بد باشه آمریکا شروع کرد هزینه کردن در اروپا
اروپا اوضاعش وخیمه زیرساخت‌ها از بین رفته صنایع از بین رفته به حدی اوضاع در اروپا فجیعه غذا و سرپناه برای مردم جنگ‌زده به سختی تامین می‌شه تو این موقع وزیر خارجه آمریکا وزیر خارجه ترومن، جرج مارشال یک طرحی ارائه می‌ده که چهار سال آمریکا باید بیاد کمک کنه به اروپا کالاهای اساسی بده کمک غذایی کنه سوخت بفرسته به اروپا باید این کارا رو بکنه که چرخای اروپا شروع کنه به چرخیدن تولید کشاورزی زیاد بشه صنعت اروپا بیاد رو پای خودش وایسته و ما تا وقتی که داریم این کارا رو می‌کنیم نمی‌تونیم انتظار داشته باشیم که اینا پول به ما بدن
ما همچین کاری نمی‌تونیم بکنیم ما باید کمک یه طرفه بکنیم بدون اینکه چشم‌داشت مالی فعلا داشته باشیم اروپا رو باید آمریکا بسازه و واقعا هم اتفاقی که افتاد همین بود با پول آمریکا اروپا بازسازی شد بعد از جنگ دوم و در واقع اینطوری که تو این کانال Crash Course می‌‌گفت و جالب هم می‌گفت اینطوری اروپا آمریکایی شد یا به هم بیشتر پیوستن مرزهای تجاری‌شون رو برداشتن کم‌کم مدل صنعت و مدل کسب‌وکارشون هم آمریکایی شد این جالبه به نظرم من اینطوری بهش فکر نکرده بودم که اروپا چرا نرفت توی بلوک شرق؟ چرا همه کشورای اروپایی کمونیست نشدن؟
آلمان، ایتالیا، هلند اینا می‌تونستن بشن اصلا بعید بود که بشن کشورایی که جنگ ویران‌شون کرده وضع اقتصادی‌شون حالا حالاها چشم‌انداز روشنی احتمالا نداره جامعه‌ها، چرا ایده سوسیالیست تو این جامعه‌ها اونطوری رشد نکرد و ریشه نزد؟ که حکومت‌هایی توشون بیاد و بره مثلا متحد شوروی بشه این رو آمریکا نمی‌خواست اتفاق بیفته و براش هم خیلی مهم بود که این اتفاق نیفته و برنامه‌ای که براش داشت که به نظر می‌رسه برنامه موفقی هم بود این بود که اروپا رو بسازه دوباره کمک کنه خیلی سنگین و خیلی مستقیم که اروپا رو بسازن و بعد هم خیال‌شون رو راحت کنه در مقابل تهدید روسیه
می‌گه شما از روسیه می‌ترسید من هستم با شما ما یک پیمان اتحادی می‌بندیم ناتو که اگر شما رو زد انگار منو زده من وایمیستم همونطوری که در برلین نشون دادم برلین چطوری بود وقتی که محاصره شد برلینی که در نفوذ آمریکایی‌ها بود برلین غربی محاصره شد همه دور تا دورش رو گرفتن نیروهای متحد شوروی و هیچ‌جور کمک بهش نمی‌شد کرد آمریکا یک عملیات سنگین هوایی با کلی برنامه‌ریزی و کلی هزینه اجرا کرد از رو سر روس‌ها می‌رفتن به برلینی‌های تحت محاصره غذا می‌رسوندن و اقلام اساسی می‌رسوندن خیلی این حرکت امیدوارکننده‌ای بود احتمالا برای اروپایی‌ها
در کنار این قصه‌های اتحاد نظامی و این‌ها که آمریکا با ما هست و استراتژی موفقی شد واقعا تا حد خوبی جواب داد طرح مارشال موفق بود یه پولی آوردن به ترتیب دادن به انگلیس و فرانسه و آلمان غربی و و همینطوری بعدا ردیف تا ۱۸ تا کشور دیگه که ما کمک کنیم که اینا خودشون رو بسازن به بعضی از کشورا هم نمی‌خواستن کمک کنن مثلا ترومن نمی‌خواست که به اسپانیای فاشیستی فرانکو کمک کنه منتها می‌گن زورش نرسید زورش به هم‌حزبی‌هاش در کنگره نرسید به نهادهای قدرتمند مذهبی که طرفدار این بودن که رابطه با اسپانیای فرانکو عادی‌سازی بشه زورش نرسید
و حتی سفیر رو فراخوانده بود و اینا سفیره رو دوباره پس فرستاد مادرید و با کمک‌های مالی هم موافقت کرد حرف ولی اینه که بعد از دکترین ترومن طرح مارشال اروپا با پول و کمک بسیار زیاد آمریکایی‌ها بازسازی شد یا بازسازیش شروع شد دیگه برلین غربی و شرقی زمان ترومن از هم جدا شدن ناتو گفتیم زمان ترومن تشکیل شد صف‌آرایی جنگ سرد داره کامل می‌شه تقریبا دیگه یعنی طرفین دارن موضع می‌گیرن هم در سطح بین‌المللی هم از نظر عملیات جاسوسی و خرابکاری در خاک همدیگه توی همین درگیری‌ها هست ترومن که خب مشکلات داخلی هم زیاد داره بعد از جنگ سیاست‌های اقتصادی انقباضی‌ای رو که
زمان جنگ بود ادامه داد حقوق‌ها پایینه، وضع اقتصادی بحرانی شد یه اعتصاباتی شروع شد حتی در صنایع مختلف به راه‌آهن کشیده شد اعتصابات اعتصاب راه‌آهن برای آمریکایی‌ها اون موقع حداقل خیلی مهم بود حمل‌ونقل تهدید می‌شد در کل آمریکا حمل‌ونقل آمریکا اگه متوقف می‌شد اقتصاد آمریکا واقعا می‌رفت به مرز فروپاشی اما ترومن کوتاه نیومد و این مشکلات رو تونست حل کنه خیلی با هزینه زیاد ولی تونست حل کنه هزینه زیادش، بیشترین هزینه هم احتمالا محبوبیتش بود انقدر این سیاست‌ها فشار رو روی آمریکا زیاد کرد محبوبیتش اومد تا ۳۲ درصد دیگه امیدی خیلی به دوباره رئیس‌جمهور شدنش نمی‌رفت
شانسش انقدر تو نظرسنجی‌ها کم بود نظرسنجی‌ها رو بعضیا تعطیل کردن گفتن نتیجه که معلومه دیگه ترومن باخته حتی حتی انتخابات که برگزار شد روز بعد از انتخابات تیتر روزنامه که از قبل آماده شده بود درباره شکست ترومن بود چون انتظار داشتن که بیفته انتظار داشتن ببازه ولی نباخت نباخت، برنده شد همون روزنامه رو هم گرفت دستش عکس انداخت از عکس‌های معروف اون انتخاباته که داره می‌گه که ترومن باخت در حالی که ترومن با لبخند پیروزی روزنامه رو گرفته دستش اینطوری ترومن برنده شد از ۱۹۴۵ تا ۴۹ جانشین روزولت رئیس‌جمهور شده بود از ۱۹۴۹ تا ۵۳ هم با رای مستقیم مردم
تو دوره اولش جنگ جهانی دوم تموم شد آخر دوره اولش هم در چین مائو پیروز شد در جنگ داخلی و متحدین آمریکا شکست خوردن و جمهوری خلق چین درست شد همونطوری که داستانش رو در این ویدیو کامل تعریف کردیم دوره دوم ریاست‌جمهوری ترومن اینطوری شروع شد که آمریکا از شوروی جلوئه به خاطر بمب اتم و بعضی‌ها همون موقع فکر می‌کردن آمریکا هر کاری بخواد می تونه بکنه منتها این معادله زود بهم خورد شوروی زودتر از اون چیزی که آمریکایی‌ها تصور می‌کردن به تکنولوژی ساخت بمب اتم رسید همون سال ۴۹ در واقع هم شوروی هم چین عملیات جاسوسی موفق داشتن
برای جمع کردن اطلاعات اطلاعات پروژه اتمی‌ رو از آمریکا تا حد زیادیش رو تونستن ببرن و بعد آمریکا گفتن چه کنیم چه نکنیم بمب هیدروژنی بسازیم نسازیم؟ تصمیم گرفتن بسازن ساختن اونم ۵۲ تست کردن زمان همین ترومن البته شوروی هم پشت‌بندش مال خودش رو ساخت و دیگه کم‌کم مواد لازم برای نابود کردن کل دنیا فراهم شده بود دیگه خیلی مهم شده بود که نظمی، سیستمی‌ در جهان برقرار بشه که نذاره این آدمای قدرتمند کشورای خیلی مسلح بتونن بزنن همه چی رو بترکونن و این رو باید همین کشورهای قدرتمند خودشون درست می‌کردن این سیستم رو داستان دنیا در دهه‌های بعد از این
یه بخش بزرگیش داستان همین پیدا کردن نقطه تعادله همه جای دنیا تو اروپا بود تو آسیا بود یه جاهایی در آسیا که خیلی زود جنگ سرد داغ شد در کره مثلا جنگ جهانی دوم که تمام شد ژاپنی‌ها از کره رفتن بیرون شمالش افتاد دست شوروی جنوبش دست بقیه متفقین مدار ۳۸ درجه شمالی، بالا متحدین روسیه، پایین متحدین غرب منتها تنش بین اینا بالا گرفت و جنگ شد اول شمالی‌ها پیشروی کردن بعد جنوبی‌ها آمدن تو انقدری اومدن تو که گفتن بریم چین رو از دست مائو دربیاریم و اینطوری چین هم اومد وسط جنگ اون طوری که تعریف کردیم کامل و شرایط پیچیده شد یعنی ترومن درگیر یک جنگی شده بود
که واقعا منافعی براش نداشت و جنگ بسیار پرهزینه‌ای هم بود بدون نتیجه، با تلفات بالا ادامه پیدا می‌کرد کار رسید به جایی که تهدید اتمی‌ کردن همدیگه رو قدرت‌ها و رسید یه جایی ترومن باید تصمیم می‌گرفت که جنگ رو تموم کنه یا اینکه فشار بیاره به شرق فشار بیاره انقدری که بره تا پای رویارویی مستقیم از بمب اتم بخواد استفاده کنه اینطوری با روسیه بخواد سرشاخ بشه سر همین موضوع ترومن یکی از بزرگ‌ترین اختلاف‌های دوران ریاست‌جمهوریش رو پیدا کرد با ژنرال داگلاس مک‌آرتور این خیلی مهم بود چون مک‌آرتور آدم بسیار مهمی ‌بود ژنرال معروفی بود
ژنرال پرافتخاری و محبوبی هم بود و تو این مقطع طرفدار این بود که ببرن نبرد رو در خاک چین برن بزنن چین رو بگیرن منتها تصمیم ترومن نهایتا این نبود و برا همین مک‌آرتور رو برکنار کرد و برکنار کردن مک‌آرتور که می‌گم آدم محبوبی بود نرخ محبوبیت ترومن رو هم پایین‌تر آورد تا ۲۲ درصد که خیلی پایینه ۲۲ درصد از نیکسون در شب استعفا پایین‌تره واقعا در رقابت با محبوبیت جرج دبلیو بوش در بدترین روزهاش که خیلی خیلی پایین بود با یک چنین وضع محبوبیتی ترومن از نظر قانونی منعی نداشت برای اینکه دوباره رئیس‌جمهور بشه قانون گذاشته بودن کسی بیش از دو دوره نتونه بشه
ولی خب ترومنی که اون موقع رئیس‌جمهور بود همون موقع رو استثنا کرده بودن ولی با این وضع محبوبیت تصمیمش این بود که بهتره نیاد از جمله به‌خاطر اینکه رقیبی هم می‌خواست بیاد به میدون که واقعا کمتر کسی جرات داشت باهاش وارد مسابقه کی محبوب‌تره بخواد بشه آیزنهاور که بعدا رئیس‌جمهور هم شد آدمی ‌بود که با اینکه نهایتا نامزد جمهوری‌خواه‌ها شد اما انقدری محبوب بود که و انقدری خارج از حزب‌ها بود که خود ترومن دموکرات بهش پیشنهاد داده بود که بیاد حتی دور قبل رو یعنی اون دوری که ترومن برای جانشینی روزولتش تمام شد آلمان بودن جنگ تمام شده بود
ترومن رئیس‌جمهور آمریکای پیروز جنگ به آیزنهاور ژنرال فرمانده عملیات پیروزی گفتش که شما هر کاری بخوای بکنی من هستم باهات هرچی بخوای من پشتتم حتی اگر بخوای رئیس‌جمهور بشی حواس‌مون باشه اینو در حالی داره می‌گه که خودش تازه دور اولشه که رئیس‌جمهور شده منتها آیزنهاور اون موقع نیامد گذاشت ۱۹۵۳ آمد و اومد به عنوان ریپابلیکن هم اومد و بیست سال ریاست‌جمهوری دموکرات‌ها رو تمام کرد داستانش توی پلی‌لیست تاریخ آمریکا الان که دارید اینو می‌بینید یا هست یا می‌آد داستان آیزنهاور هم درباره بعد از ریاست‌جمهوری ترومن هم چند تا نکته جالب هست
قبل از اینکه برسیم به ماجرای ایرانش الان ریاست‌جمهوری رئیس‌جمهورای آمریکا وقتی دوره‌شون تموم می‌شه خب یه حقوق مادام‌العمر خوبی دارن یه تشریفاتی دارن یه تیم حفاظتی دارن قبلا از این خبرا نبود تا زمان ترومن از این خبرا نبود روز آخرش هم ترومن با محافظ‌ها خداحافظی کرد و دیگه رفت خونه و تمام یعنی نه حقوقی نه تیم حفاظتی نه هیچی یه طوری شد که تقریبا می‌گن مشکل مالی هم داشت یکی از رئیس‌جمهورهای تاریخ آمریکاست که بعد از ریاست‌جمهوری وضع مالی خوبی نداشت دیدیم از اول هم آدم خیلی پولداری نبود برگشت بعد از ریاست‌جمهوری هم شهر خودش و
یه مدتی حقوق بازنشستگی ارتش می‌گرفت که حقوق کمی ‌بود بعد البته کتاب خاطرات و اینا چاپ کرد یه مقدار وضعش بهتر شد منتها موقع مرگ خلاصه می‌گن که آدم ثروتمندی نبود که در رئیس‌جمهورهای آمریکا یه مقداری استثنائه بعد از این هم بود که قانون گذاشتن هم برای خودشون، هم برای همسراشون تا آخر عمر هم Secret Service داشته باشن هم خدمات و هزینه دفتر و پرسنل و بیمه و حقوق در حد وزیر و که مثلا برای الان می‌شه ۲۱۹ هزار دلار ۲۱۹۲۰۰ دلار می‌شه حقوق سالانه رئیس‌جمهور سابق آمریکا ترومن آخرین رئیس‌جمهوری بود ولی که این قانون شاملش نمی‌شد
این امتیازها بعد از ریاست‌جمهوری بهش نرسید و شاید اصلا وضع مالی ترومن نقش داشت در تصویب این قانون دوره ترومن کلا پر بود از بحران‌های داخلی و خارجی مثل هر سیاست‌مدار دیگری ایشون هم طرفدارانی داره منتقدینی داره بعضیا می‌گن جنگ سرد رو ایشون شروع کرد که در قرن بعد دنیا رو درگیر خودش کرد به‌خاطر استفاده از بمب اتم خیلی انتقاد ازش هست به‌خاطر جنگ کره‌ بعضیا می‌گن جنایت‌کار جنگی بود اصلا به‌خاطر این تصمیم‌ها باید محاکمه بشه و البته خب طرفدارانی هم داره بعد از اینکه جنگ تمام شد جایگاه آمریکا به عنوان ابرقدرت بعد از جنگ تثبیت شده بود
سیاست‌های داخلی هم در آمریکا زمان ترومن تغییر کرد نقش بین‌المللی آمریکا هم تغییر زاویه و تغییر جهت نه ولی تثبیب شد حداقل در خود آمریکا آزادی‌های اجتماعی یه مقدار پیشرفت کرد در این دوره آموزش توسعه پیدا کرد با نرخ محبوبیت پایین رفت بیرون ولی توجه‌ای که بهش شد بعدا در آمریکا بیشتر و بیشتر شد الان خیلی‌ها بهش نمره بالایی می‌دن که در شرایط پیچیده‌ای تونست آمریکا رو از بحران‌های مهمی سالم رد کنه ولی خب می‌گم مثل هر کس دیگری کارنامه‌ش، درباره کارنامه‌ش بحث همچنان زیاده اما درباره ترومن و ایران چی می‌شه گفت؟ اسم ترومن برای ما برای چی ممکنه آشنا باشه؟
یه دلیلش احتمالا اصل چهار ترومنه یه خرده اگه تاریخ دوره پهلوی و مخصوصا تاریخ برنامه‌ریزی اقتصادی در ایران و اینا رو خونده باشیم تاریخ توسعه اصل چهار ترومن یه چیزیه ایرانی‌های زیادی اسمش رو شنیدن و می‌شناسن چرا؟ اصل چهار چیه؟ اصل چهار یه برنامه‌ایه که توش آمریکا می‌آمده به یه کشورهای خاصی در جهان سوم به اصطلاح اون روز کمک می‌کرده کمک فنی بیشتر و کمک مالی اصل چهار بهش می‌گفتن چون انگار بند چهارم سخنرانی ترومن بود در مراسم سوگندش مراسم تحلیفش یک سیاست‌هایی بود یک برنامه‌هایی بود از طرف دولت ترومن شبیه همون طرح مارشال که گفتیم
منتها اینجا به جای اینکه وزنه پول و کمک مالیش زیاد باشه دانش فنی می‌خواست آمریکا انتقال بده می‌گفتن پول خب محدودیت داره ما به همه نمی‌تونیم هر چقدر بخوایم بدیم ولی دانش فنی محدودیت نداره ما می‌تونیم این رو بدیم رسما تعریفش در واقع این بود حالا خیرخواهانه بود یا شکلی از استعمار جدید بود وارد اون قضاوتش من نمی‌شم ولی اصل قصه‌ش این بود که آمریکا می‌گفت یک کشورای زیادی‌ان که خیلی از قطار توسعه عقبن از نظر غذا، غذا کمه، بیماری زیاده فقر هست بیشتر مردم تاریخ همین بوده دیگه وضع همین بوده یا یه جاهایی هنوز همینن در حالی که ما الان یه دانشی و تکنولوژی داریم
که می‌دونیم از این وضع می‌شه خارج شد و ما می‌تونیم اینو به بقیه بدیم و اینا از فقر دربیان و وضعیت بهتری پیدا کنن اون وقت خطر اینکه اینا برن به اردوی سوسیالیسم بپیوندن کمتره اینم باز تو چارچوب جنگ سرد ببینیم شاه هم البته استقبال می‌کرد ایران تازه از اشغال شوروی و انگلیس درآمده شوروی البته گفتیم راضی نمی‌شد بره غائله آذربایجان اصلا یه تهدیدی بود برای شاه نشونه‌ای بود که شوروی ممکنه دوباره چشم داشته باشه به آذربایجان و وقتی آمریکا کمک کرد به بیرون کردن روس‌ها به نظر می‌رسید که خب ایران یک متحد تازه‌ای داره پیدا می‌کنه
سال ۴۹ ۱۳۲۸ شاه برای اولین بار می‌ره آمریکا از جمله برای اینکه با ترومن صحبت کنه درباره درخواست‌های ایران در راستای سیاست‌های اصل ۴ اصل ۴ البته فقط مال ایران نیست دیگه این نقشه رو ببینید این همه کشور توش هستن پاکستان و افغانستان و عراق و مصر از اونور تا آمریکای جنوبی می‌رن که کمک‌ها رو بگیرن و انتقال تکنولوژی و این صحبت‌ها همه هم توی کشورایی که ریسک سرمایه‌گذاری بالا ارزیابی می‌شه دیگه مجموع کمک‌هایی که آمریکا در قالب این طرح می‌کنه قابل مقایسه با مثلا طرح مارشال نیست خیلی خیلی کمتره و درباره اینکه چقدر موفق بود و چقدر موثر بود
چه برای آمریکا چقدر خوب بود یا نبود چه برای اون کشورها چقدر خوب بود یا نبود بحث و حرف زیاده واقعا مخالف هم داشت تو خود آمریکا هم مخالفانی داشت که می‌گفتن این پول حروم کردنه در خارج هم می‌گفتن خیلی‌ها که این ادامه همون سیاست‌های استعماری غربه هند مخالفت داشت مصر جمال عبدالناصر موافق نبود ولی حکومت ایران استقبال می‌کرد حکومت ایران اون موقع دولت دست کیه؟ ما دهه بیست شمسی هستیم یعنی شاه همچنان جوانه و نسبتا کم‌تجربه و اسمای قدرتمند ایران هنوز بیشترشون شازده‌های قاجار و خانواده‌های قدرتمند و اینا مثلا قوام‌السلطنه‌ست که نخست‌وزیره
تو اون دوره پهلوی هستیم خود ماجرای وارد شدن ایران به این قصه اصل چهار رو هم حسین علاء که اون موقع سفیر کبیر ایرانه در آمریکا ایشون اولین بار یه نامه‌ای می‌نویسه که آره یه همچین چیزی هست و ما بهتره که توش وارد بشیم و در ایرانی هم هستیم که نگاه‌ها عموما به آمریکا مثبته اون موقع عموما داره استقبال می‌شه از اینکه قدرت استعماری روسیه قدرت استعماری انگلیس اینا رفتن کنار به جاشون آمریکایی که به نظر صلح‌دوست می‌آد و پایه‌ست برای اینکه کمک کنه به آبادی ایران این آمده هنوز ۲۸ مرداد نشده هنوز مصدق نیامده اینا مال قبل از اون دوره‌ست
بعد از این خب اثر عمیقی گذاشت اون قصه روی ذهنیت ایرانی نسبت به آمریکا که داستانش داستان دیگریه به هر حال ولی اصل ۴ به ایران آمد یک توافقنامه‌ای امضا کردن اول برای همکاری‌های فنی در ۱۹۵۰ یه کمیسیون هفت نفره درست شد سطح بالا کمیسیون مشترک ایران و آمریکا برای توسعه مناطق روستایی اصل تمرکز این اصل چهار برای توسعه مناطق روستایی بود چهار تا وزیر ایرانی تو این کمیسیون هستن یک رئیس سازمان برنامه هست سه نفرم آمریکایی‌ان که یکی‌شون سفیر آمریکاست در ایران بعد هم گفتن که ما مطالعه و گزارش و این‌ها نمی‌خوایم دوباره بکنیم
اینا مدتیه که در ایران داره انجام می‌شه اتفاقا کمد وزرای ایرانی پر از گزارش و مطالعه و ایناست که همه اومدن انجام دادن تو آرشیو همه وزارتخونه‌ها هست کاری که نشده اینه که کارشناسا برن توی جامعه برن تو روستا، برن تو زمین مستقیم به اون مردمی‌ که هدف این طرح هستن با اونا صحبت کنن و کار کنن اول اومدن چند تا روستا انتخاب کردن گفتن رو اینا کار می‌کنیم نمونه یکی اصفهانکه نزدیک اصفهان یکی هم کمال‌آباد نزدیک تهران یه سری طرح هم در جنوب ایران در بوشهر بعدا ورداشتن و مبارزه با طاعون ملخی یه سری پروژه‌های بهداشت و سلامت مبارزه با مالاریا
پرستار آموزش بدن، آموزش مددکاری بیمارستان‌های روستایی ساختن بعد هم برنامه رو گسترش دادن حالا به جاهای دیگه دامنه‌ش به استان‌های دیگه کشیده شد یه اداره نسبتا مفصلی درست شد براش اداره اصل ۴ و پول می‌آوردن آمریکایی‌ها یه مقدار و اون پول رو تو اون پروژه‌هایی که خودشون می‌خواستن می‌خواستن که هزینه بشه بعد ایران خب سازمان برنامه داشت می‌گفت ما مطالعه کردیم اولویت داریم پول اگه می‌آد باید اونجایی که ما می‌دونیم هزینه بشه اینا داستان‌های جالبی توشه نکات مهمی‌ ازش می‌شه یاد گرفت برای تاریخ ایران قرن بیستم هم کلا درباره پروژه توسعه ایران و رابطه با خارج و
رابطه با آمریکا و اینا توش بسیار بسیار ظرایفی هست یه رئیس آمریکایی داره اون اداره اصل ۴ ایشون بعدا یه کتابی نوشته از ماموریش در تهران بعد این اداره می‌دونیم در زمان مصدق نقش خیلی مهمی‌ بازی کرد اینا رو من برای اینکه بتونم درباره‌ش بیشتر صحبت کنم راستش لازم دارم که یه مقدار بیشتر بخونم و تحقیق کنم نکردم این کارا رو چون اینجا تمرکزمون رو این بود که داستان ترومن رو بگیم منتها خب ترومن من گفتم حتما اصل چهارش هم باید یه مقدار بگیم یه خرده که خوندم دیدم نه خیلی جالب‌تر از این صحبت‌هاست اگر که شما دوست دارید که این موضوع اصل ۴

 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید