یکی از دغدغههای انسانهای کمالگرا، آشکار شدن احساساتشان در مقابل دیگران است. البته بروز دادن احساس، تنها محدود به «کمالگرایی» یا «بهترین خودی» نمیشود و ماجرا فراتر از این حرفها است. اما ما در این مقاله فقط از دیدگاه کمالگرایی به آنها نیم نگاهی میاندازیم. در این قسمت به سراغ احساسهایناکامل میرویم
کمالگرایی باعث میشود ندانیم کجای ماجرا باید ترمز کنیم و کجا باید تخته گاز برویم. چون همنشین کمالگرایی، غرور بیجا است که مانع از تفکر صحیح در شرایط نا به سامان میشود. وقتی کمالگرایی پیشه کنیم حتی مهربانی کردن هم به معضلی برایمان تبدیل میشود. در صورتی که یک «بهترین خود» با مهربانی کردن پلی به سمت پیشرفت و پیروزی میزند.
در این قسمت که برای هر کمالگرایی در حد مرگ مهم است موضوع مهربانی ناکامل میپردازیم
کامل بودن، سوءتفاهمی است که سالها به درازا کشیده شده است. هیچ کس در این زمان نمیتواند بگوید که فردی کامل و بدون نقصی است. بهترین کار غلبه بر کمال گرایی های بیخودی هایمان میباشد..
شجاعت، مهربانی و پیوند، سه موهبت زندگی به عنوان یک انسان ناکامل است. برنه براون روانشناس و نویسنده برجستهی آمریکایی
اشتباه ما این است که فکر میکنیم برای موفق شدن، خوشبخت یا شاد زندگی کردن باید انسان کاملی باشیم.
اگر نگاهی به زندگی افراد موفق تاریخ بیندازیم در کمال تعجب میبینیم که هیچ کدام از آنها کمترین نزدیکی به کامل بودن نداشتند. اما حداقل از نظر خودشان زندگی خیلی خوبی داشتند. به قول آنتونی رابینز، آنها بهترین خود بودند
در مطلب قبل درباره بگومگوها با هم صحبت کردیم و گفتیم چه چیزی یک گفتگو را به بگومگو تبدیل میکند و چگونه میتوان از آنها به عنوان ابزاری برای پایان دادن به بگومگوهای خودمان استفاده کنیم. در این مطلب با راهکارهایی برای مدیریت کردن بگومگوها آشنا میشویم
» او مشکل است نه من!
اگر بخواهیم علت روشن شدن آتش بگومگو را ردیف کنیم میتوانیم نمونههای زیادی را پیدا کنیم. مثلا، آنها خودخواه، ناآگاه، قدیمی، لجباز و ساده اندیش هستند. آنها احساسی برخورد میکنند؛ ریاست طلب هستند و اصلا گوش نمیکنند
جروبحث و بگومگو که بین دو نفر آغاز میشود و میتواند افراد بیشتری را در خودش گرفتار کند. در این مطلب با چرخه بگومگوها آشنا میشویم و راهکارهای خارج شدن از بحث کردن را با هم یاد میگیریم
» چرا از کوره در میرویم؟
این پرسشی است که شاید شما نیز بارها از خودتان پرسیده باشد. اما قبل از اینکه به سراغ پاسخ این پرسش برویم لازم است به یک نکته توجه کنیم و آن نکته این است: «ما در صورتی پذیرای سخن دیگران هستیم که پذیرای خود باشیم».
احترام قائل شدن به ارزش وجودی انسانهای دیگر، نشانهای است از احساس ارزشمندی و احترامی که برای خودمان قائل هستیم. چنین احساسی به ما کمک میکند جراحت و رنجش پنهان در پشت خشم و نارضایتی اطرافیانمان را درک کنیم. وقتی احساسات ما درک نشده و شنیده نمیشوند، نشاط و سرزندگی در ما فروکش کرده و زمینههای ایجاد بحث و بگومگو افزایش پیدا میکند
مدت زیادی است که اعتماد به نفس جزو موضوعات مهم در ارتباطات بین افراد و شخصیت هر انسانی تبدیل شده است
بزرگترین نکته این است که به راستی که اعتماد به نفس مسألهای اکتسابی است که همگان میتوانند به آن دست یابند
برخی با سرعت بیشتر و برخی با سرعت کمتر.اعتماد به نفس مسألهای نیست که یک شبه به آن برسیم، باید به خود و نفس خود فرصت قوی شدن و قدرت گرفتن را بدهیم. این قدرت گرفتن درونی با انضباط نفس به دست میآید و منجر به اعتماد به نفس شما خواهد شد. در ادامه با انضباط نفس بیشتر آشنا خواهید شد. انضباط نفس چیست؟
آموزش تسلط بر خود به سبک پروفسور اسپرینگر | قسمت سوم
در مطلب قبلی با برخی عیوب آشنا شدیم که راه های سادهای نیز برای آنها پیشنهاد داده شد. دلایل دیگری نیز هنوز وجود دارند که به قوت خود پا برجا هستند که مانع از تسلط ما بر خود میشوند
آموزش تسلط بر خود به سبک پروفسور اسپرینگر | قسمت دوم
در قسمت اول گفتیم که مهارت تسلط اهمیت بالایی دارد و دانستیم که طبیعت ما گاهی مانع از این میشود که بر خود مسلط باشیم زیرا بیشتر به دنبال راحتی هستیم تا کنترلی هوشمندانه بر خود و وقایع زندگی خود
اما برای این که این مهارت را به دست آوریم باید عیوب موجود در خویش را شناسایی کرده و در جهت رفع آن کوشا باشیم. پروفسور ار-اسپرینگر این موارد را برگزیده است… ــــ بزرگترین عیبهایی که برای تسلط بر خویشتن باید رفعشان کنیم ــــ
آموزش تسلط بر خود به سبک پروفسور اسپرینگر | قسمت اول
تسلط بر خود از مهمترین مسائل ارزشی محسوب میگردد، که اگر کسی بخواهد بر سرنوشت خود را کنترل کند باید ان را بیاموزد تمام دنیا به این دو گروه تقسیم میشود شما جزو کدام یک هستید؟
در بخش قبل در مورد واکنش صحبت کردیم که اگر بتوانیم مهارتهایی را در خود پرورش دهیم، قطعاً واکنش ما نسبت به موضوعات مختلف خوب و منطقی خواهد بود و خواهیم توانست به درجات ذهن زیبا نزدیک و نزدیکتر شویم.در این بخش ما به کمک ادوارد دبونو به مبحث شروع کردن میپردازیم.
صحبت کردن جزء جدا نشدنی از زندگی افراد است. این کار را هر روز و هر روز و هر لحظه در حال انجام دادن هستیم. احوالپرسیهای روزانه، رد و بدل کردن خبرها و گفت و گوهای دسته جمعی و … نقشی بسیار اساسی را در ایجاد یک مباحث مختلف دارند.
شاید این سؤال برایتان پیش آید که دیگر همه میتوانند و میدانند که چگونه و چطور یک صحبتی را آغاز کنند. اما اینگونه نیست! اگر بیشتر وارد جزئیات شویم متوجه میشویم که گاهی در گفت و گوی خود دچار خطا میشویم و این خطا ممکن است باعث ناراحتی دوست و اطرافیان شود، ممکن است یک معاملهی تجاری را بر هم زند و حتی ممکن است منجر به فروپاشی گروههای مختلف شود.
ما باید بدانیم صحبتی که قرار است آغاز کنیم در مورد چه موضوعی است و اطلاعات ما در مورد آن چقدر است. این مسأله به قدری مهم است که ادوارد دبونو آن را مورد توجه قرار داده است، که بیشتر مشکلات گفت و گو، ریشه در یک آغاز نه چندان مناسب دارد
در بخش قبل با کمک کتاب ادوارد دبونو دریافتیم که یکی از راههای رسیدن به یک ذهن زیبا، مخالفت و موافقت کردن منطقی و به جا و همچنین با رعایت موازین اخلاقی است که ما را هم به سمت اخلاقیات رهنمون میسازد و هم موجبات زیباسازی ذهن را برایمان فراهم میآورد.
در این بخش ما به واکنشهای درست خواهیم پرداخت.
همهی ما میدانیم که انسانها باید بتوانند با یکدیگر ارتباط برقرار کنند، انسان موجودی اجتماعی است و این امر نیز ضروری است. هر چقدر ما با افراد بیشتری ارتباط برقرار کنیم، گفتگوی ما با آنها نیز بیشتر خواهد شد.
ما در راه برقراری ارتباط ممکن است به مسائلی برخورد کنیم که نیازمند حل کردن آن یا رفع آن باشیم و این امر موافقت یا مخالفت ما و طرفین مقابل ما را میطلبد. جدا از مسألهی مخالفت یا مخالفت کردن که در بخش قبل به آن پرداخته شد، واکنشها در این بخش اهمیت دارند
ادوارد دبونو در کتاب چگونه ذهن زیبا داشته باشیم، توصیهها و نکات کلیدی ساده اما روانی را به ما گوش زد میکند که شاید ما آن را به ورطهی فراموشی سپرده باشیم.
بخشهای از این کتاب را با هم مرور کنیم، که مرور آن قطعاً خالی از لطف نخواهد بود.
یک ارتباط صحیح قطعاً به ما در این راه کمک خواهد کرد، این که ما بتوانیم به تفاهمات خوب و به قاعده با طرف مقابل خود که قصد برقراری ارتباط و باز کردن سر صحبت با او داریم – برسیم – کمی سخت خواهد بود، اما وقتی بتوانیم گپ و گفتی سالم را ایجاد کنیم که خالصانه و خواست واقعی ما باشد، قطعا ما را به ذهن زیبا هدایت میکند.
وی میگوید:
« برای برخورداری از ذهن زیباتر، باید به طور جدی در جست و جوی نقاط مشترک با مخاطب خود باشیم. انجام این کار مشکل است، به خاطر اینکه توافق باید واقعی باشد نه به صورت یک تظاهر تملق آمیز. دلیل دیگر سختی کار، این است که داشتن انگیزه برای انجام این کار معمولاً مغایر با میل طبیعی انسان است».
وی در ادامه به بررسی 2 قطب موافق و مخالف میپردازد و میگوید…