1- گر دایره ی کوزه زگوهر سازند
از کوزه همان برون تراود که در اوست.
(بابا افضل)

2- با سیه دل چه سود گفتن وعظ
نرود میخ آهنین در سنگ
(سعدی)

3- هر دم که دل به عشق دهی خوش دمی بود
در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست
(حافظ)

4- چنین است رسم سرای درشت
گهی پشت به زین و گهی زین به پشت
(فردوسی)
5- امیدوار بُوَد آدمی به خیر کسان
مرا به خیر تو امید نیست، شر مرسان
(سعدی)

6- صوفی نشود صافی ، تا در نکشد جامی
بسیار سفر باید ، تا پخته شود خامی
(سعدی)

7- در تنگنای حیرتم از نخوت رقیب
یارب مباد آن که گدا معتبر شود
(حافظ)

8- در محفل خود راه مده همچو منی را
افسرده دل افسرده کند انجمنی را
(قائم مقام)

9- مرو به هند و بیا با خدای خویش بساز
به هر کجا که روی آسمان همین رنگ است
(عليرضا جلالي)

10- خلوت دل نیست جای صحبت اضداد
دیو چو بیرون رود فرشته در آید
(حافظ)

11- زلیخا مرد از این حسرت که یوسف گشته زندانی،
چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی (صائب اصفهانی)

12- زلیخا گفتن و یوسف شنیدن
شنیدن کی بُوَد مانند دیدن
(عطار)

دیدگاهتان را بنویسید