آموزش تسلط بر خود به سبک پروفسور اسپرینگر | قسمت اول
آموزش تسلط بر خود به سبک پروفسور اسپرینگر | قسمت اول
تسلط بر خود از مهمترین مسائل ارزشی محسوب میگردد، که اگر کسی بخواهد بر سرنوشت خود را کنترل کند باید ان را بیاموزد
تمام دنیا به این دو گروه تقسیم میشود
شما جزو کدام یک هستید؟
پروفسور ار – اسپرینگر در این ارتباط میگوید: افراد را میتوان به دو دسته تقسیم کرد
دستهی اول کسانی که به نظر میرسد در دست حوادث، سرنوشت بر آنان حاکم است. اینگونه افراد همیشه به دیگران وابسته هستند.
این گروه ادعا میکنند که«شانس» ندارند،
همچنین گفته میشود که «شانس» به گروه دوم لبخند میزند.
دستهی دوم شامل کسانی است که به نظر میرسد خود برای آیندهشان تصمیم میگیرند، همیشه نقشهای در سر دارند و به آن عمل میکنند.
این افراد کاملاً از افکار و عقاید دیگران مستقل بوده و به جای آنکه به صورت بردهی حوادث و وقایع درآیند، بر آنها غلبه میکنند.
در واقع نه گروه اول بد شانس بوده و نه گروه دوم خوششانس هستند. نکته فقط در چگونگی رفتار و روش زندگی آنان است. آنان که هیچگونه تسلطی بر خود ندارند، شانس، حوادث و دیگران را بهانه کرده و آنها را مسبب تمام بدبختیهایی میدانند که بر سرشان میآید. بر عکس کسانی که بر خود و رفتار خود مسلط هستند، میدانند که مسئولیت پیروزیها و شکستهایشان خود هستند و بس.
همچنین مسئولیتهایی را که خود بر عهده دارند، بر گردن دیگران نمیاندازند. اینگونه افراد عموماً به سادگی در کارهایشان موفق میشوند(حداقل در ظاهر امر) زیرا عادت دارند بر خود مسلط باشند که این خصوصیت شرط اول پیروزی بر نابسامانیها و در دست گرفتن کنترل سرنوشت خویش است.
وی اشاره میکند:
در زندگی ممکن است شرایطی خاص به وجود آید، برخورد این دو دسته چگونه خواهد بود؟
برخورد گروه اول در زندگی:
رفتار آنها به صورتی است که احساس میشود بیخیال و بیحال هستند و یا برعکس بیهوده منقلب میشوند.
خود را در دست لحظات و خوشحالیهای زودگذر رها نموده و به سختی میتوانند در مقابل هوسها و تمایلات خود مقاومت کنند.
به سادگی به وسیلهی دیگران متقاعد میشوند. (حال چه به وسیلهی عموم و یا از طریق اطرافیان باشد).
در صورتی که بخواهند هدفی را دنبال کنند، ثابت قدم نبوده و غالباً سطحی عمل میکنند و همیشه دلایل به ظاهر منطقی برای متوقف نمودن سعی و تلاش خود پیدا میکنند.
این جسم است که بر آنان حاکم میشود . حاضر به قبول خستگیای که بر اثر ورزش ایجاد میگردد نیستند. دوست دارند همیشه خوابیده یا بنشینند، به رژیمهای غذایی توجهی ندارند و به سادگی به خاطر لذت در خوردن و نوشیدن افراط و تفریط کرده و به سلامت خود اهمیت نمیدهند.
به سادگی فریب احساساتی از قبیل: خودپرستی، میل به تظاهر، حسادت، خشم و نفرت را خورده و به سختی خود را کنترل میکنند و این احساسات را بروز میدهند.
غالباً در حرف زدن زیادهروی کرده و پس از آن متأسف میشوند. معمولاً راز نگهدار نبوده و خود نیز به عواقب بد پرحرفی هایشان دچار میشوند.
حتی تصور این را نیز نمیکنند که بتوان با اراده با نواقص و عیوب مبارزه کرد و جای آنها را با ارزشهای دیگر عوض کرد.
به سادگی دیگران را به خاطر اشتباهاتی که خود مرتکب شدهاند متهم میکنند.
حتی بدون آنکه آگاه باشند از همه چیز متأثر میشوند.
برخورد گروه دوم بر شرایط زندگی:
مقابل حوادث مختلف با رفتار خود که قوی، محکم، آرام، موقر و متین است مشخص میشود.
در برابر فشارهای زودگذر مقاومت کرده و با آینده نگری به آنچه که دارای ارزش بیشتر و دیرپا باشد دل میبندند.
هیچ خبر و نظری را پیش از آنکه به خوبی و با آرامش بررسی و تجزیه نکنند، نمیپذیرند.
هنگامی که هدفی را در نظر میگیرند، میدانند چگونه از خود پشتکار نشان داده و ثابت و استوار در مسیر آن گام بردارند.
بر جسم خود حاکم هستند و آن را وادار به انجام تمرینات بدنی نموده، وزن خود را کنترل میکنند. از زیادهروی در غذا خودداری میکنند و عادات ناپسند تغذیهای را در خود از بین میبرند.
برای موفقیت در کارهایشان تنها روی خود و تلاشهای خود برای رسیدن به موفقیت حساب میکنند.
طبیعت انسان به گونهای است که فطرتاً شخص را به سوی بیخیالی و بیتوجهی سوق میدهد. دل بستن به هوسها و لذتهایی که به ما پیشنهاد میشود، امری عادی است. بهرهمند شدن از یک چیز خوشایند بسیار راحتتر از مقاومت کردن در مقابل آن است.بروز دادن خشم بسیار راحتتر از کنترل خشم و عصبانیت است. انداختن مسئولیت کارهای خود به گردن دیگران بسیار راحتتر از پذیرش اشتباهات است.
در واقع برای رسیدن به تسلط بر خود رفتاری محدود کننده و حساب شده مورد نیاز است. راه به سوی تسلط بر خویشتن دشوار است اما غیر ممکن نیست. نیازمند تلاشی دقیق و برنامهریزی حساب شده دارد.
تنها کسانی که بتوانند بر خود مسلط شوند میتوانند امیدوار باشند که از نظر فردی و شخصی به درجات بالای موفقیت دست یابند.
تسلط بر خویشتن با آموزشی متناسب و تلاش در جهت صحیح به سادگی به دست میآید. برخی از افراد به خاطر طبیعت خاص خود راحتتر از دیگران میتوانند این کار را انجام دهند. برای مثال: کسی که خیلی عصبی و حساس است برای کنترل خود دچار مشکلات بیشتری میشود تا کسی که از حساسیت کمتری برخوردار بوده و خونسرد است.
ولی شخصیت و گرایشات طبیعی شما از هر نوعی که باشد، مطمئن باشید فقط با اراده و تلاش است که تسلط بر خود را به دست خواهید آورد و بر احساسات و هیجانزدگیها غالب شده و آرامشتان را در هر شرایطی حفظ خواهید کرد.
وقت قصد کنید تا بر خود و هیجانات خود تسلط یابید، هر چه زمان بیشتری بگذرد، تمایل شما برای حاکم شدن بر خودتان نیز افزونتر خواهد شد و صعود به مرحلهی بعد برایتان آسانتر میگردد.
جانِ کلام ما…
سعی کنید این جمله را همواره تکرار کنید:
«تسط بر خود یک توانایی مادرزادی بوده و هر کسی میتواند آن را به دست آورد».
در درس دوم به رهایی از عیوبی که منجر به عدم تسلط بر خود میشود، خواهیم پرداخت.