هیچکس حاضر نیست راجع به این حقیقت تلخ دنیای موفقیت صحبت کند

با حقیقت تلخ دنیای موفقیت آشنا شوید

فکر میکنم شما هم از آن دست از افراد هستید، که برای موفق شدن پیگیر هستند
سمینارهای مختلفی شرکت کرده اید، اما همه شان یک چیز را به شما میگویند. کتاب های موفقیت، مدیریت زمان، مثبت اندیشی و … میخوانید، اما دیگر این چیزها را حفظ هستید.

تکنیک های مختلف موفقیت، استراتژی رهبران بزرگ دنیا و بهترین مقاله های بزرگترین روانشناسان دنیا را خواندید و هیچکدام هیچ تاثیری بر روی شما نگذاشتند !

چون هنوز سرِ پله اولی هستید، که بودید.
هیچ پیشرفت محسوسی نکردید.
هیچ دستآورد جدیدی که به آن افتخار کنید کسب نکردید و هر روز متوجه میشوید دیگران سریع تر از شما پیشرفت میکنند…

این موضوع باعث میشود (چه بخواهید، چه نخواهید…) به دیگران حسادت کنید؛


مشکل اینجاست که میبینید آنها بدون مطالعه و پگیری مستمری که شما داشتید، همچنان پیشرفت میکنند اما شما هیچ پیشرفتی، با توجه به علمی که از سمینارهای مختلف، کتاب های مختلف و برنامه هایی که شرکت کردید بدست آوردید، نداشتید.اریک توماس

ناراحت نباشید.
تقصیر شما نیست… هیچکس دوست ندارد راجع به حقیقت سفرِ موفقیت چیزی بگوید یا بنویسد. موفقیت یک مقصد نیست… یک انتخاب است، درست مثل کارآفرینی. شما یکبار کارآفرینی نمیکیند و برای همیشه استراحت کنید !

شما کافیست یکبار کارآفرینی کنید، تا برای همیشه کارآفرین باشید.
یک فرد بانفوذ و تاثیرگذار بودن فقط یک عنوان برای فوق ستاره ها نیست، یک وظیفه است. ثروتمند بودن، تمام مشکلات شما را حل نمیکند؛ این شما هستید که باید آنها را حل کنید.

موضوعات مختلفی در دنیای موفقیت وجود دارد؛ چطور میتوانیم… چرا اینچنین میشود… چطور آنطور نشویم… هزاران مبحث جدید و نوظهور در کنار صدها هزار موضوع قدیمی و اصیل برای موفق شدن میتوانید پیدا و آنها را مطالعه کنید.

میتوانید راجع به محبت کردن، عشق ورزیدن، کنترل ذهن و … وارد مباحث عرفانی شوید و ذهن تان را درگیر مسائل پیچیده معنوی کنید. اما روند رشد شما فقط از یک جا شروع میشود، یک ثانیه مهم، یک لحظه حیاتی… درست وقتی که تصمیم بگیرید.


اینجا نمیخواهیم به شما بگوییم چطور تصمیم گیری کنید! بلکه میخواهیم به شما بگوییم چرا باید سریع تر تصمیم گیری کنید!

چه تصمیم هایی باید بگیرید؟

اگر کارآفرینی هایی کردید و هیچ نتیجه نگرفتید جز ضرر و وقت تلف کردن، به شما باید بگوییم، شما شاید دوست داشتید کاری انجام بدید، اما واقعا نخواستید که انجام شود. منظور از «خواستن»، اشتیاق معمولی نیست.

شما در خیابان درحال راه رفتن هستید و یک ماشین مدل بالا میبینید. دوست تان میپرسد ‘دوست داشتی این ماشین مال تو بود؟’ شما جواب میدید ‘آره خیلی…’

در این مثال ساده شما فقط «خواستید» که اون ماشین را داشته باشید، اما این خواستن اصیل و عمیق نبود. چیزی شبیه به یک آرزو بود… فرق زیادی بین شکار برای تفریح و شکار برای بقا وجود دارد.

اگر کاری را میخواهید شروع کنید، اما هرچقدر تلاش میکنید، سخت کار میکنید و میخواهید که موفق شوید اما نتیجه ای حاصل نمیشود، مشکل را باید در اعماق وجود تان پیدا کنید.

وقتی میخواهید به هدفی مهم برسید، مسیر شما یک مسیر سربالایی یا سرپایینی محض نیست. شما باید از یک شیب عبور کنید. این شیب، همان جایی است که اکثر مردم عبور نمیکنند؛ تصویر زیر را مشاهده کنید.

این «شیب» همان نقطه حساس و تعیین کننده است.
اینجا، همان جایی است که دو نتیجه «دستآورد» و «وقتِ تلف شده» را مشخص میکند. اگر برای راه اندازی کسب و کارتان تلاش کردید، اما نتیجه ای نگرفتید، لطفا خودتان را گول نزنید… آیا واقعا هرکاری از دست تان بر می آمد انجام دادید تا از شیب عبور کنید؟

وینس لومباردی، مربی افسانه ای فوتبال آمریکایی با سخنرانی های انگیزشی و تکان دهنده اش معروف بود. در یکی از نیمه های بازی حساس تیمش، در سالن رختکن سخنرانی کرد و این سخنرانی کوتاه جاودانه شد :

«پیروزی، به معنی این نیست که توپ را از دروازه حریف عبور دهید.
شما وقتی پیروزید، که بعد از بازی، بتوانید در چشمان هم تیمی خود نگاه کنید
و بگویید «من تمام تلاشم رو برای برنده شدن کردم…»

این سخنرانی معروف نه تنها باعث شد بازیکنان آن بازی را پیروز شوند، بلکه بعدها در زندگی شان هم بتوانند به کمک آن دستآوردهای زیادی داشته باشند.

این سوال را شما هم باید از خودتان بپرسید، آیا هرکاری از دست تان بر می آمد، انجام دادید؟ یا فقط یک سری کارهایی که فکر میکردید مفید و کارساز بود را انجام دادید و بعد فقط غر زدید که چرا هیچ اتفاق خاصی نیافتاد؟

شما با همان شدتی که میخواهید موفق شوید برای موفقیت تلاش خواهید کرد. موفقیت فقط یک نتیجه نیست، یک احساس هم هست. جامعه و عوام موفقیت را پول میبینند و افراد موفق را پولدار، اما موفقیت تعریف مختلفی برای هرکس دارد.

به قول پرویز پرستویی در فیلم مارمولک «به تعداد آدم ها، راه هست برای رسیدن به خدا» همین جلمه برای موفقیت هم صادق است :

به تعداد آدم ها، تعریف برای موفقیت وجود دارد.

ممکن است برای یک مادر بیوه آفریقایی که شوهرش به خاطر بیماری مالاریا از دنیا رفته، موفقیت به معنی درس خواندن فرزندانش و داشتن استقلال مالی باشد. برای یک فرد جوان فیلیپینی، موفقیت ممکن است به معنای مهاجرت به آمریکا و راه اندازی کسب و کار باشد.

برای یک مرد کهنسال که از بیماری افسردگی رنج میبرد، ممکن است سپری کردن یک روز، بدون ریختن یک قطره اشک، موفقیت بزرگی به شمار رود. شاید برای یک جوان پشت کنکوری که خانواده تنگدستی دارد، قبولی در دانشگاه دولتی یک موفقیت بزرگ است.
موفقیت برای شما به چه معناست؟

برای تعریف موفقیت، لطفا از واژه های منطقی استفاده نکنید. 100 میلیون پول، یک هدف است، اما تعریفی از موفقیت نیست. یک ماشین مدل بالا، یک خواسته است، اما تعریفی از موفقیت نیست.

تعریفی از موفقیت با واژه های رویایی و احساسی داشته باشید


و حالا وقتی موفقیت تان را تعریف کردید، حاضرید در ازای بدست آوردنش، چه چیزی بدهید؟

حاضرید دو شیفت کار کنید؟
حاضرید در مهمانی های آخر هفته غیبت داشته باشید و به تنهایی بر روی کارتان وقت بگذارید؟
حاضرید شب ها 5 ساعت بیشتر نخوابید؟ به مدت 1 سال شاید؟
حاضرید با افرادی سروکله بزنید که به اصطلاح گرگ اند و میخواهند فقط از شما سوء استفاده کنند؟
حاضرید مسافت زیادی را هر روز برای رسیدن به محل کارتان بپیمایید؟
حاضرید چه چیزهایی را فدای بدست آوردن موفقیت کنید؟ تماشای تلوزیون؟ میهمانی؟ دوستان فعلی؟ خوش گذرانی های روزانه؟ خواب؟ خستگی؟

به قول مربی موفقیت، اریک توماس که قبلا سخنرانی انگیزشی اش را اینجا دیدید؛
شما فقط وقتی میتوانید موفق شوید، که به اندازه ای موفقیت را بخواهید، که وقتی زیر آب هستید و درحال خفه شدن هستید، میخواهید نفس بکشید


اگر چیزی را برای بدست آوردن آنچه میخواهید قربانی نکنید؛
آنچه که میخواستید را قربانی کردید.

کلام آخر؛
تنها جایی که باید شروع کنید، آیینه است. روبروی آیینه بایستید و به چشمان خودتان زل بزنید و با کلام قاطع به خودتان بگویید موفقیت یعنی چه؟ و حاضرید برای موفق شدن چه چیزهایی را فدا کنید… باید با خودتان رو در رو شوید؛ هرچقدر زودتر، بهتر.

دیدگاهتان را بنویسید