چه تفاوت مهمی بین رهبر یا رئیس بودن وجود دارد ؟
بعضی وقت ها هنگام مقایسه ی بین شرکت های داخلی و شرکت های بین المللی به سراغ فاکتور های زیر میرویم :
- امکانات
- پول
- تحریمها
و … میرویم و همین عوامل ظاهری را دلیل عدم موفقیت شرکتهای ایرانی میدانیم.
اما آیا واقعاً شرکتهای موفق ایرانی یا خارجی، فقط به خاطر امکانات، پول یا عدمتحریم موفق شندند؟
حقیقت چیست؟
مگر در همین ایران هم کمپانیهایی وجود ندارند که به شدت موفق هستند و با همین شرایط موجود توانستهاند به بازارهای بزرگ جهانی دست پیدا کنند.
برای مثال من یک شرکت ایرانی تولید نرم افزارهای سیستم عامل آیفون iOS را میشناسم که از ایران به آمریکا محصولات خود را صادر میکنند؛ از این دسته شرکتهای بزرگ در ایران کم نیستند، اما…
چرا شرکتهای موفق ایرانی
به اندازه شرکتهای بزرگ خارجی
موفق نمیشوند؟
» شاید کمی مدیریت اشتباه و غیر علمی
یکی از بدترین چیزهای که اینجا به چشم میخورد وجود مدیران نالایق، غیر متخصص و کم سوادی است که در پستهای مختلف به ویژه بخشهای دولتی مشغول به کار هستند.
این مدیرها حتی اگر بخواهند هم نمیتوانند آنطور که باید آن مجموعه را به موفقیت برسانند و فقط ادای یک رئیس را در میآورند.
یکی از دوستان موفقم خاطرهی بازدیدش از شرکتهای خارجی را تعریف میکرد او میگفت در هر شرکتی در اروپا و آمریکا وارد شدید، آن کسی که از همه بیشتر تلاش میکند بدانید که او رئیس شرکت است.
این دقیقاً نقطه مقابل رؤسای مجموعههای ایرانی است؛ در ایران رئیس به معنای دیر آمدن، بیشتر پول گرفتن، کمتر کار کردن و نپذیرفتن مسئولیت است. شاید این تفاوت را بتوانیم در چند کلمه کوتاه آشکار کنیم.
در شرکتهای موفق چیزی به نام رئیس وجود ندارد، آنها رهبرانی هستند که خودشان دوشادوش کارمندان در حال تلاش برای رساندن شرکت به هدفهای تعیین شده هستند.
حالا اگر شما میخواهید رهبر خوبی برای مجموعه خود باشید باید نکاتی را رعایت کنید که در ادامه بیشتر برایتان روشن خواهیم کرد.
» مورد اول، بر اهداف تمرکز کنید نه بر وظایف
رهبر در یک مجموعه به هدفهای کلی آن نگاه میکند، سعی میکند تا گروه را به سمت آن هدفها هدایت کند، انعطاف پذیر است و مشکلی با دادن ایدههایی که شرکت را به اهداف میرساند ندارد.
اما یک رئیس همیشه در چهار چوب است، فقط میخواهد وظایف تعیین شده را انجام دهد. نگاه رؤسا خلاقانه نیست و فقط میخواهند کار آنطوری که آنها میگویند پیش برود.
رهبران یک مجموعه معمولاً به دنبال رؤیا پردازی و فقط قلههای بزرگ هستند اما رئیسان فقط میخواهند تراز مالی شرکت مثبت باشد تا از رئیسان بالادستی تشویق شوند.
برای مثال رفتار رؤسای شرکت خودروسازی سایپـا را با ایلان ماسک رئیس شرکت فضایی اسپیسایکس مقایسه کنید، خواهید که تفاوت رهبری که میخواهد به یک آرزوی بزرگ جامع عمل بپوشاند با کسی که فقط قصد فروش خودرو آنهم بدون هیچ کیفیتی به مردم را دارد در چیست.
» مورد دوم، ریسک پذیری است
هرزمان که قرار است اتفاق جدیدی بیافتد حتماً باید یک ریسک پشت آن باشد، خواه این ریسک مالی باشد و یا حیثیتی، رهبران افرادی ریسک پذیر هستند، مسئولیت آن را به عهده میگیرند و دائم در مسیر موفقیت تن به ریسکهایی میدهند که آنها را به موفقیتهای جدید برساند.
درحالیکه رؤسا ریسک نمیکنند، آنها مدام خطرات ریسک را محاسبه میکنند و درنهایت آن را انجام نمیدهند، اصولاً یک رئیس نیازی به ریسک کردن ندارند، او در مجموعه یک خط صاف و معمولی را در نظر گرفته و فقط منتظر است که این مسیر به آرامی طی شود تا او نیز بتواند از مزایایی ریاست خود استفاده کند.
» مورد سوم، مربوط به کاریست که بعد از شکست انجام میدهید
یکی از رفتارهایی که میتوان با نگاه کردن به آن تفاوت رهبر و رئیس را شناخت، رفتاری است که آنها بعد از شکست ارائه میدهند. همیشه بعد از یک شکست رؤسا در مجموعه به دنبال مقصرها میگردند که آنها را به عنوان تقصیرکار معرفی کنند، یا اخراج کنند، یا به رسانهها بگویند و یا از حقوقش کم کنند.
در واقع رؤسا همیشه شانه خالی میکنند و با حرفهای پوپولیستی افکار عمومی را به سمت دیگری سوق میدهند تا خطر از دست دادن شغلشان از بین برود.
اما رهبران اولین کاری که بعد از شکست میکنند این است که از آن درس میگیرند، فوراً در ذهنشان ایرادهای کار میآید و به فکر این هستند که آنها را برطرف کنند و دوباره مسیر را ادامه دهند، رهبران مسئولیت اتفاق افتاده را میپذیرند، با کارمندانشان همفکری میکنند تا چگونه از بروز اشتباه دوباره جلوگیری کنند.
» مورد چهارم، نحوه رفتار با کارمندانتان است
تفاوت رهبر و رئیس در رفتار با کارمندان مشخص است، رؤسا معمولاً در حال دادن دستورات به کارمندان هستند، اگر هم تشویق کنند تشویق کاغذی است.
همه چیز در دستورات خلاصه میشود، مدام غر میزنند و در اصطلاح خود میخواهند به زیردستان رو ندهند، رؤسا اگر از شما راضی نباشند شما را اخراج میکنند، آنها به دنبال ساختن نیستند آنا فقط میخواهند کارشان پیش برود.
اما یک رهبر به مجموعه خود نزدیک میشود، مدام به آنها روحیه میدهند، رهبران سعی میکنند با شما صحبت کنند، از مشکلات خانوادگی شما مطلع شوند تا بتوانند بهتر شما را درک کنند.
یک رهبر میخواهد تیم خودش را بسازد، رهبران ارزش شما را میدانند و مدام میخواهند با رفتارشان نشان دهند که آنها هم یکی مثل شما هستند و فرقی نمیکند.
» مورد پنجم، مواجهه با قوانین است
در شرکتی که رئیس مسئول آن است شما فقط باید از قوانین پیروی کنید، شما نباید از خط تعیین شده خارج شوید. اما درجایی که یک رهبر مسئول آن است شما حتی میتوانید قوانین شرکت را نیز بشکنید اگر امکان دارد که مجموعه را به یک موفقیت برساند.
اگر شما صبح دیر به سرکار بروید و بگویید که شب را روی بخشی از پروژه کار میکردم، رهبر مجموعه حتماً میپذیرد اما رئیس آن را نمیپذیرد و میگوید کار را به محل کار بیاور.
» مورد ششم، درک تفاوت رفتار رهبر و رئیس است
رهبر همیشه سعی میکند که در کنار کارمندان باشد، او شبانه روزش را برای کار میگذارد، زودتر از همه میآید و دیرتر از همه میرود، رهبر یک مجموعه همیشه بیشتر از هرکسی تلاش میکند و مدام به دنبال تأمین منافع کارمندان خود است.
در حالی که رئیس فقط میخواهد منافع بالا دستیها را تأمین کند، همیشه از کارمندان فاصله میگیرد و فقط میخواهد کار در چارچوب تعیین شده پیش برود
و اما نتیجه…
شما اگر مجموعهای را مدیریت میکنید؛ حتی اگر این یک مجموعه کوچک است، حتماً باید مراقب رفتار خود با کارمندان خود باشید، فرقی نمیکند که شما یک رستوران معمولی دارید یا یک شرکت تولیدی بزرگ، این رفتار شما است که تعیین میکند شرکت به چه سمتی برود.