چطور هر جروبحثی را برای همیشه تمام کنید

با این تکنیک ها هر جروبحثی را تمام کنید

جروبحث و بگومگو که بین دو نفر آغاز می‌شود و می‌تواند افراد بیشتری را در خودش گرفتار کند. در این مطلب با چرخه بگومگو‌ها آشنا می‌شویم و راهکارهای خارج شدن از بحث کردن را با هم یاد می‌گیریم


» چرا از کوره در می‌رویم؟

این پرسشی است که شاید شما نیز بارها از خودتان پرسیده باشد. اما قبل از اینکه به سراغ پاسخ این پرسش برویم لازم است به یک نکته توجه کنیم و آن نکته این است: «ما در صورتی پذیرای سخن دیگران هستیم که پذیرای خود باشیم».

احترام قائل شدن به ارزش وجودی انسان‌های دیگر، نشانه‌ای است از احساس ارزشمندی و احترامی که برای خودمان قائل هستیم. چنین احساسی به ما کمک می‌کند جراحت و رنجش پنهان در پشت خشم و نارضایتی اطرافیانمان را درک کنیم. وقتی احساسات ما درک نشده و شنیده نمی‌شوند، نشاط و سرزندگی در ما فروکش کرده و زمینه‌های ایجاد بحث و بگومگو افزایش پیدا می‌کند


» فرمول تبدیل گفتگو به بگومگو

واکنش هیجانی، اولین علتی است که مکالمه را به بگومگو تبدیل می‌کند. اگر هنوز نمی‌دانید واکنش هیجانی چیست به این مثال توجه کنید: تصور کنید که دو روز است منتظر یک تماس تلفنی بسیار مهم هستید. ناگهان صدای زنگ تلفن بلند می‌شود و شما با عجله از پشت میزتان در اتاق دیگری به سمت تلفن بیرون می‌دوید و درست با آخرین زنگ، گوشی را برمی‌دارید. بعد صدای یک نوار ضبط شده را می‌شنوید که از طرف شرکت مخابرات برای شما ارسال شده است. شما چنان عصبانی می‌شوید که دلتان می‌خواهد گوشی را به زمین بکوبید. این ناراحتی و عصبانیت، همان واکنش هیجانی است. آیا بد یا بی دلیل است؟ البته که نه. اما همین احساس است که در روابط ما با اطرافیانمان، مانع از خوب شنیدن منظور آنها می‌شود.

واکنش هیجان مدار مانند پروانه زیبایی است که در زمان کوتاه ناهار روی ساندویچ ما نشسته است. پروانه بد نیست، بی‌موقع بودنش بد است. این هیجان‌های مداخله‌گر و بی‌موقع هستند که باید آتش زیرشان را کم کرد و البته شاید لازم باشد در وقتی دیگر مورد توجه قرار بگیرند.


» کدام بخش از ما واکنش نشان می‌دهد؟

هیجان‌های مداخله‌گر پیام‌هایی از درون ما هستند و نیاز به توجه و تغییر دارند. واکنش تند و حساسیت‌ها ما را متوجه بخش‌هایی از وجودمان مانند خشم و نارضایتی می‌کنند که هنوز آنها را نپذیرفته‌ایم و با آنها رو به رو نشده‌ایم.

ما شاید آن‌قدر قوی نباشیم که کاملا در افکار، سخنان و اعمال خود از روش‌های غیر خشونت آمیز استفاده کنیم، ولی باید تسلط بر خود را به عنوان هدفی حفظ کرده و به سمت آن حرکت کنیم.
ماهاتما گاندی

همیشه این عامل درونی نیست که باعث بگو مگو می‌شود. عده‌ای به این دلیل وارد مشاجره می‌شوند که نمی‌توانند موضوعی را در مورد اطرافیان و نزدیکان خود تحمل کنند. مثلا پدری با پسر خودش وارد بگومگو و دلخوری طولانی می‌شود تنها به این دلیل که نمی‌تواند مستقیم به پسرش بگوید که به خاطر سیگار کشیدن، نگران سلامتی او است.

بدترین ویژگی واکنش افراطی، سرایت پذیری آن است. چنین ویژگی زمانی رخ می‌دهد که اضطراب و نگرانی از گوینده به شنونده انتقال پیدا می‌کند و خاکستر پنهان شده شنونده را نیز شعله‌ور می‌سازد. وقتی هر دو طرف، شعله‌ور شده باشند ختم به خیر شدن گفتگویشان محال نیست ولی بسیار سخت است


» گوش به زنگ باشید و الگوها را ببینید

دفعه بعد که شاهد بگومگوی دو نفر بودید توجه کنید که چطور یکی از آنها به ادامه مشاجره دامن می‌زند؟ یادمان باشد در هنگام بگومگو خودمان نیز ممکن است با گفتن یک واژه اضافه، روی مشتی خاکستر بی جان نفت بریزیم و دوباره همان آش و همان کاسه از اول آغاز شود.

هر چه بیشتر بتوانیم بر واکنش هیجانی خود مسلط شویم، بهتر می‌توانیم بشنویم. در مقابل، هر چه بیشتر خود را مجبور کنیم که با اضطراب رو به رو نشویم یا آن را کاهش دهیم، انعطاف پذیری ما در روابطمان کمتر می‌شود. این موضوع فقط محدود به یک بگومگوی ساده بین دو نفر نمی‌شود. وقتی رفتاری در فرد ریشه کند ممکن است هر جایی – حتی در فعالیت‌های اجتماعی – آن را بروز دهد.

نمونه چنین رفتاری را می‌توانید در یک سخنرانی یا کنفرانسی خبری مشاهده کنید. اگر خوب دقت کنید خواهید دید که بسیاری از سوال‌ها واقعا سوال نیستند. بلکه تلاشی هستند که در آن گوینده می‌خواهد درست بودن حرف خودش و خطا بودن سخن شنونده را نشان دهد. اگر به برخورد شنونده هم خوب دقت کنید خواهید دید که عده‌ای از آنها سعی می‌کنند موضوعی برای موافقت پیدا کنند و خونسردی خود را حفظ نمایند و عده‌ای دیگر، حالت دفاعی می‌گیرند و متقابلا حمله می‌کنند.


» بگومگو، دفاعی از جنس واژه‌ها

وقتی صحبت دو نفر از مکالمه‌ای ساده به یک بگو‌مگوی جانانه تبدیل می‌شود هر یک از آن دو نفر می‌خواهد با بلندتر کردن صدا یا استفاده از واژه‌های نامناسب به نوعی از خودش دفاع کند. چون دفاع، آن هم از نوع زبانی، اولین درجه از سیستم دفاعی خارجی ما است.

جسم ما به هر نحوی که شده می‌خواهد از خودش دفاع کند. چون در خاطره سلولی که از اجداد غارنشینمان به ما رسیده، ثبت شده که تنها پیروز میدان، زنده می‌ماند. خوشبختانه سطح تنش در بگومگو کلامی است و واژه می‌تواند از پس واژه بربیاید.

در قسمت‌ بعدی با هم یاد می‌گیریم که چگونه با استفاده از قدرت واژه‌ها و انجام برخی واکنش‌های متقابل، هیجان‌های افراطی را خنثی کنیم.

شما با هیجان‌های افراطی وجودتان چگونه برخورد می‌کنید؟ آیا می‌توانید سرنخ‌هایی از ریشه و علت ایجاد آنها را در گذشته خود پیدا کنید؟


 برای مطالعه ی بخش دوم این مطلب کلیک کنید : بخش دوم

دیدگاهتان را بنویسید